منطق
__________من:
پیامای قبلت و خوندم
شاید فقط یکمی بخشیدمت!البته هنوز مطمعن نیستم تصمیم درستیه یا نه
تو زیادی پر حرفی!...
:پرحرف
خوشحالم که تا حدودی بخشیدیراستش من ذاتا آدم پر حرفی نیستم
فقط وقتی طرف مقابلم کم حرف باشه اینجوری میشممثل یه واکنش غیر ارادی از طرف بدنم
اتفاقا من خیلی درونگرام
من:
به عنوان یه درونگرا میخوام درونگرا بودن تو رو تکذیب کنمبه هر حال برام سوال شده که تو چرا با وجود شغلت یا بهتر بگم رشته ات
انقدر آنلاینی؟:پرحرف
اما من هنوز معتقدم درونگرام
بعدا میتونیم بیشتر درموردش صحبت کنیم
البته اگر خودت مایل بودی!خب من گوشیم کنارمه
وقتی زنگ میزنن صداش میاد و وقتی هم پیام میدن صفحه اش روشن میشهو خب کاری به جز کتاب خوندن ندارم
البته الان خوابگاهم
تنها هم هستممن:
هم اتاقی نداری؟این خیلی آپشن خوبیه
:پرحرف
نه اتفاقا دو تا دارماتاقمون سه نفره است و یکیشون الان شیفته و اون دوتای دیگه بیرون رفتن
ما وقتی تعطیلات بهمون سلام میکنه ولش نمیکنیم و مثل کنه بهش میچسبیم
آخه کم پیدا میشهمن:
به هر حال که آخر هفته ها رو دارید:پرحرف
گفته بودم که رشته ام چقدر سخته؟تازه پروژه ای که دارم با استادم تکمیل میکند هم بماند
به خاطرش مجبورم کلی سمینار شرکت کنم یا آنلاین نگاه کنممن:
مگه کسی مجبورت کرده!
خب انجام نده...:پرحرف
میدونی
کمتر دانشجویی همچین کاری میکنهولی اگر هدفت چیزای بیشتری از اونچه که داری باشه لازمه توی همچین پروژه هایی شرکت کنی
یه جورایی مثل سابقه کار میمونه
بعدا اگر بخوام مهاجرت کنم یا بیمارستانی جایی شروع به کار کنم اگر اسمم رو از روی جلد یکی از کتاب ها خونده باشن خیلی به نفعمه و مثل پارتی میمونه
من:
زندگی خسته کننده ای داری
دلم به حالت میسوزهمن خوابم میاد
:پرحرف
ببخش وقتت رو گرفتم
به خوابت برسیعدا باز صحبت میکنیم
شب بخیر♡ادامه دارد...
_______________
ویز ویز🐝
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...