پول
__________گفته بودم هوسوک خیلی پول پرسته؟ حتی میتونه بره به بیکینی باتِم* و اونجا نقش آقای یوجین کرابسی* و بازی کنه. در این حد.
و حالا اون یه دوست پسر پولدار اما به ظاهر متواضع پیدا کرده. خب کیه که این موقعیت و از دست بده؟
شاید شما بتونید روی این مورد چشم پوشی کنید؛ ولی نه من و نه هوسوک حاضر نیستیم یه آبر بانک و ول کنیم تا بره برای یه نفر دیگه پولاش و خرج کنه. چه کسی بهتر از خودمون!خب حالا وقت بازی های شبانه رسیده. از همونا که معمولا یا بدون پایان رها میشن یا آخرش به دعوا کشیده میشه. در هر صورت پایانی ندارن. در واقع تا حالا جایی دیده نشده که تموم شده، رها بشن.
اما در اون لحظه اونا فقط دو نفرن، نه یه گروه که بخواد بینشون جر و بحثی بوجود بیاد. تهش قراره مثل فیلمای آبکی کیدرما، توی چشم های هم زل بزنن و در حالی که توی خلصه ی چشمای هم فرو رفتن، سراشون به هم نزدیک و نزدیک تر بشه و اولین بوسه اشون رو با هم شریک بشن و آخرش سر از اتاق خواب در بیارن.
-جرعت یا حقیقت؟
هوسوک پرسید. در هر صورت سوالش رو آماده کرده بود.
-حقیقت.
هوسوک لبخندی از سر رضایت زد و به میز وسطشون نزدیک تر شد.
-رمز کارتت چیه؟
یونگی اولش متوجه منظورش نشد؛ اما بعد با اشاره هوسوک به کیف پولش که روی میز وسط دو کاناپه کنارشون قرار داشت، به خوبی قصد و نیت پسر کوچیک تر رو فهمید.
-نظرم عوض شد... جرعت!
گفتم که، هوسوک از اول سوالاش رو آماده کرده بود و قرار نبود به همین راحتی لبخند از روی لبش کنار بره.
-اگه جرعت داری رمز کارتت رو بده...
ادامه دارد...
____________
ویز ویز🐝*bikini bottom
اسم شهری که توی کارتون باب اسفنجی بود.*Eugene Krabs
اسم آقای خرچنگ که مظهر پول پرستی بود.
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...