دوست
___________نامجون و جین حدودا یک ماهی هست که با هم رل زدن و به هم نزدیک شدن. تا اونجا که گاهی وقتا با هم شوخی های کثیفی میکنن و از اونجا که هر دو شخصیت رقابت طلبی رو دارن هیچکدوم کوتاه نمیان.
مثلا همین هفته گذشته؛ وقتی که با هم به خونه ی یکی از دوستان نامجون رفته بودن این حرکات درتی و کثیفشون به حدی از شوخی خرکی تبدیل شده بود که نزدیک بود همدیگه رو به کشتن بدن.
در حالی که برای استراحت از راه پله خونه دوست نامجون بالا میرفتن تا به اتاق مهمان برن، توی راه نامجون دستش رو بالا برد و محکم اسپنگی به باسن جین که جلوتر راه میرفت زد.
-این کون مال کیه؟!
اما خب تعریف کردم که هیچکدوم کوتاه نمیان!
جین در حالی که از درد اشک توی چشماش حلقه زده بود برگشت و محکم وسط پای نامجون کوبید.
-این گردالو ها مال کیه؟!
داشتن جنبه چیز خوبیه که متاسفانه زوج زیبامون ازش برخوردار نیستن و دقیقا لحظه ای که تصور میشه قراره کارشون به اهم اهم کشیده بشه، هربار گند میزنن و در آخر هردوشون با چشمای اشکی به رختخوابشون میرن.
هرچند چشمای نامجون اینبار حق داشتن پر از اشک بشن و کسی نمیتونست سرزنشش کنه، به هر حال اون نمیدونست جین سادیسم یا مازوخیسم نداره که مثل فیک های بی دی اس ام از اسپنگ شدن، لذت ببره.
با این وجود میشد گفت که اون احتمالا مکان و زمان اشتباهی رو برای عمل رسوندن تصوراتش انتخاب کرده بود و شاید هیچوقت تا آخر عمرش هوس امتحان کردن اتفاقات درون فیک ها رو، روی کسی به خصوص جین نکنه.
ادامه دارد...
____________
ویز ویز🐝*اینکه توی بوک از کاپل های دیگه هم صحبت بشه ایرادی نداره؟ یا دلتون میخواد فقط از سپ باشه؟
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...