حلقه
__________چند درصد ممکنه رابطه ها ادامه دار باشن؟! احتمالا کمتر اژ پنجاه درصد میشه چون هیچوقت حتی اگر پنجاه درصد تو راضی باشه، نمیتونی پیش بینی کنی که طرف مقابلت هم با تو هم نظره.
حالا هر چقدر هم که میخواید تفاهم داشته باشید، بازم یه روزی یه جایی وقتی انتظار دارید همه چیز باب میلتون باشه، یهو کارما میگه "من و فراموش نکن! من قراره اون یه دونه آدامسی که توی دو سالگیت بیشتر از بقیه خوردی رو هم از حلقومت بیرون بکشم."
و آره... دقیقا نمیدونم نامجون کجای راه و اشتباه کرده؛ ولی جین خودش به تنهایی جزای بدی های کرده و نکرده اشِ و از اونجا که مثل یه عاشق چشماش کور شده ان؛ حتی اگر با تریلی از روش رد بشه بازم یه لبخند مضحکانه میزنه و میگه: "تو فقط جون بخواه."
نامجون بعد از گذشت مدتی از رابطه اشون از اونجا که دوست داره همه بدونن دوست پسرش مالِ اونه، تصمیم میگیره که یه نشانه داشته باشن تا هر چشم کوری که میخواد جین رو ازش بگیره بفهمه صاحب داره و دمش رو روی کولش بزاره و در بره.
مکان ساکتی رو برای این کارش انتخاب کرده بود و در حالی که جین حواسش نبود و داشت از روی پل کوچیک، سطح آب رو که نور ماه روی اون خودنمایی میکرد و نگاه میکرد، زانو زد و حلقه ی ظریف و زیبایی رو که توی جعبه اش با لامپ کوچیک آبی رنگی تزیین شده بود رو به دست گرفت و مقابل جین قرار داد.
جین که نشستن نامجون رو حس کرد، متعجب به طرفش چرخید و با دیدن باکس توی دستش شوکه یه قدم به عقب رفت و دستش رو روی دهنش گذاشت.
-میدونی هیونگ، تو مثل زحل میمونی اما بدون یه ویژگی مهمش.
باکس رو باز میکنه و حلقه نشون داده میشه.
-زحلِ من، حلقه ات رو گم کردی... حالا حاضری حلقه من و قبول کنی؟
در حالی که منتظر بود جواب مثبت جین رو بشنوه با ضربه محکمی که به سرش خورد "آخی" گفت و تعادلش رو از دست داد و روی زمین افتاد.
-یعنی میخوای بگی من چاق و گِردم؟ برات دارم کیم فاکینگ نامجون! حالا به جای موش مُردگی اون انگشتر و بکن توی انگشتم، ببینم!
ادامه دارد...
____________
ویز ویز🐝
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...