عکس
__________من:
نظرت چیه حالا که به هم نزدیک تر شدیم عکس همدیگه رو ببینیم؟:دوست پسرم؟
کاملا موافقم
صبر کن الان میفرستممن:
اوکی:دوست پسرم؟
من:
اوه...
جانگ هوسوکبزار اعتراف کنم که انتظار نداشتم این شکلی باشی
:دوست پسرم؟
هیونگ
بدم؟من:
به هیچ وجه
تو حتی از تصورم هم بهتریاگر الان کنارم بودی میتونستی ببینی که گی پنیک کردم
و رنگ موهات...
:دوست پسرم؟
خوشحالم که از نظرت خوبم
و در مورد رنگ موهام باید بگم اصلا دوستشون ندارمفقط سر یه بازی مسخره مجبور شدم موهام رو رنگ روپوش بیمارستانم کنم
من:
از نظر من که این رنگ واقعا قشنگه:دوست پسرم؟
از الان به بعد دیگه رنگ مورد علاقمهتو هم عکس میدی؟
من:
حتما:دوست پسرم؟
واو هیونگ
تو خیلی هندسامی
به سلیقه خودم در انتخاب دوست پسر افتخار میکنممن:
ولی هنوزم من گی پنیکمبیا فردا باهم قرار بزاریم
البته اگر وقت داری:دوست پسرم؟
معلومه که وقت دارم
نداشتم هم به جوری پیدا میکردمالبته من دقیق نمیدونم کجا بهتره بریم!
من:
پیست اسکی چجوره؟
الان که داره برف میاد به نظرم اونجا انتخاب خوبیه:دوست پسرم؟
عالیه هیونگ
من از همین الان میرم که وسایلم رو آماده کنممن:
منم همینطورادامه دارد...
___________
ویز ویز🐝
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...