خواب
_____________
:پرحرفِ درونگرا
هیونگی؟
من:
دونگسنگ
چی شده؟
:پرحرفِ درونگرا
عادت خواب تو کدومه؟
من:
وات؟
:پرحرفِ درونگرا
Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.
منظورم اینه
اون زمان هنوز عکسش نیومده بود
من:
این خنده داره...
فکر کنم اون مدل خودخواهی درست باشه
البته کسی کنارم نمیخوابه
ولی میشه گفت خودم و زیر پتو مچاله میکنم.
:پرحرفِ درونگرا:
مال من پتو بغلیِ
من عاشق بغل کردن و بغل شدنم... :)
من:
پس بهتره یکی و پیدا کنی تا شبا بغلت کنه
:پرحرفِ درونگرا
اتفاقا توی فکرشم
یونگی با خوندن پیامی که هوسوک فرستاده بود به ناگاه حس کرد احساسات بد به سمتش حجوم اوردن.
الان که فکر میکرد... اون یه کمی حسودیش میشد.
بدون اینکه جوابی بده گوشیش رو خاموش کرد و قبل از اینکه زیر پتوش مچاله بشه، روی میز رهاش کرد.
ادامه دارد...
____________
ویز ویز🐝
YOU ARE READING
The Message Of Savior [Sope]
Fanfictionدر حالی که برای آخرین بار اتاقش رو از نظر میگذروند دست هاش رو بالا و بالاتر برد. هرکاری که فکر میکرد لازمه رو، انجام داده بود. به دونه های کوچیکی که کف دستش، که دقیقا روی عدد 18 هک شده ی اون قسمت قرار داشت نگاه کرد. به یه تلنگر برای متوقف شدن نیاز د...
![The Message Of Savior [Sope]](https://img.wattpad.com/cover/316565633-64-k107415.jpg)