3. Pomegranate

1.7K 353 378
                                    

فلش بک

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.


فلش بک

مدام به چپ و راست خیز برمیداشت. کتونی‌های سفید رنگِ سایزِ سی و پنجش رو به زمینِ چمن گرفته‌ی باغ می‌کوبید و هر بار که به سختی از هزارتویِ مزین شده‌ی درختچه‌ها راه فراری پیدا می‌کرد، به هزار توی تازه‌ای وارد میشد.

هر از گاهی مکث می‌کرد تا راه باریکه‌ی تازه‌ای رو به ورودی عمارت پیدا کنه و دوباره قدم‌های کوتاهش رو برمیداشت. هر از گاهی هم نرسیده به پیچ انتهای مسیر، پاشنه‌ی یکی از کتونی‌هاش رو به زمین قفل میکرد تا به محض رسیدن به پیج، خط ترمزی شبیه به خط ترمزِ ماشین آقای پارک داشته باشه.

خط ترمزی که هر بار که مرد به عمارت برمیگشت اون رو دنبال می‌کرد. آقای پارک با هدف خوشحال کردن پسرک خط ترمز های طولانی به جا می‌ذاشت و جونگکوک هم رویای بزرگ شدن و روندنِ یکی از ماشین‌های بزرگی که در محوطه میدید رو در سرش رشد میداد.

زیر لب صدای ترمز گرفتن رو زمزمه میکرد، نفس نفس میزد و به هر یک از پیچ‌ها که می‌رسید کتونی رو روی زمین می‌کشید. به حوضچه‌ها که می‌رسید شاید کمی ترمز میگرفت، دست‌هاش رو بر روی فرمونِ نمادین نگه م‌ی‌داشت و به محض سبز شدن چراغ، پا رو روی پدال گاز فشار میداد.

دوباره ماشین خیالی رو به حرکت در می‌آورد و به چراغ و پیچ بعدی می‌رسید. در این بین شاید گهگاهی هم به آدم‌ها بر میخورد.
باغبون‌های پراکنده در باغ رو شبیه به آدم‌های مزاحمی میدید که به میانه‌ی راه اضافه میشدن و سرعتش رو کم می‌کردن.
پس رسیدن به هر مزاحمی باعث میشد لب‌های کوچک و باریکش رو به اعتراض از هم باز کنه.

شاید پیش از رسیدن به مقصد چند بار هم تصادف میکرد اما به لطف باغبون‌های مهربونی که تصادف‌های کودکانه‌اش رو شیرین می‌دونستن به آسودگی از تصادف‌ها خلاص میشد.

به پله‌ها که می‌رسید همه چیز متفاوت بود. جوری که انگار شبیه به آقای پارک از ماشین گرون قیمتش پیاده شده، کلیدش رو به یکی از خدمتکارها داده و تنها به حفظ پرستیژش فکر میکنه. نزدیک به پله‌ی اول ترمز شدیدی میگرفت و می‌ایستاد.

چهره‌ی شاد و هیجان زده‌اش از رانندگی پر تلاطم به چهره‌ای جدی تبدیل میشد و کمی چشم‌هاش رو با احتیاط به دو طرف میبرد تا به وجود محافظ‌های خیالی تظاهر کنه.
شاید یک محافظ شبیه به همون‌هایی که آقای پارک داشت.

𝐀𝐌𝐍𝐄𝐒𝐈𝐀𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 ||kookminWhere stories live. Discover now