11. DEA

1.1K 292 220
                                    

- متاسفم مین یونگی!اما صرفا یه اسم و یه معرفی ساده باعث نمیشه این حقیقت که حالا من و به چهره می‌شناسی رو از یاد ببرم

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

- متاسفم مین یونگی!
اما صرفا یه اسم و یه معرفی ساده باعث نمیشه این حقیقت که حالا من و به چهره می‌شناسی رو از یاد ببرم.

سولی نزدیک شد. یک گوشی از جیبش بیرون کشید و قفلش رو باز کرد. صفحه‌ی اصلی رو مقابل یونگی نگه داشت و پرسید:
- اینجا چی می‌بینی مین یونگی؟

یونگی مردمک‌هاش رو به دختر دوخت. سولی قدم جلو اومده رو به عقب برگشت و خودش جواب داد.
- درسته. هیچی. اون گوشی از لیست تماس‌هایی که ممکن بود بهم ارسال بشن خالی شده. ارتباطم و با شخصی که رابط و دلال بود قطع کردم. شاید گاهی حتی چند ماه یک بار هم کار گیرم نمی‌اومد اما هر چی که بود پول خوبی داشت. من زندگیم و کنار گذاشتم تا کنار جئون جونگکوک بایستم.
تو این بازی حفره‌های زیادی هست که ترجیح میدم اسیرشون نشم. درسته من تنها وقتی نقاب می‌زنم که بخوام کارم و انجام بدم و این باعث میشه در حالت عادی زندگی مردمیِ راحتی داشته باشم.
اما هیچکدومشون دلیل قانع کننده‌ای برای این نیستن که هر روز یه غریبه به اتاق جئون جونگکوک‌ وارد شه و منم ادعا کنم که با ورود هر کسی به حیطه‌ی کاریم مشکلی ندارم.

نگاهش رو به جونگکوک دوخت و ادامه داد:
- اگه دخالت آومی مثل بنجامین ایدن‌ برای تو مثل خطر و مانع می‌مونه، باید بدونی که منم وقتی نزدیک به آدمایی میشم که نمیشناسمشون چنین احساسی رو دارم. و وقتی بهت اعتماد نداشته باشم نمیتونم کارم و درست انجام بدم جئون جونگکوک. می‌فهمی دارم از چی حرف می‌زنم؟!

جونگکوک نگاهش رو از دختر جدا کرد، دست‌هاش رو به جیب برد و به لبه‌ی میز تکیه داد.
- تصمیم نداشتم چیزی رو ازتون پنهون کنم. فقط منتظر بودم تا یونگی برسه.

نگاه هر دو بادیگارد روی یونگی قفل شد. جک بی مقدمه پرسید:
- با ایدن چی کار کردی جونگکوک؟

یونگی پوزخند زد و به جونگکوک نگاه انداخت.  جونگکوک خودش اما هنوز هم نگاهش رو به زمین دوخته بود جواب داد:
- بنجامین ایدن دیگه سد راهم نمیشه. مجوز واردات قانونی رو بهم داده. پای اون برگه رو امضا کرده. میدونید وقتی پای جونشون وسط میاد خیلی راحت فراموش میکنن که کی بودن و چی بودن!

جک نزدیک‌تر شد و سعی کرد چشم‌هاش رو به چشم‌های پسر بدوزه. دوباره پرسید:
- چه بلایی سر ایدن آوردی جونگکوک؟!

𝐀𝐌𝐍𝐄𝐒𝐈𝐀𝐩𝐡𝐢𝐥𝐢𝐚 ||kookminWhere stories live. Discover now