part 17

216 42 7
                                    

_من امدم.

داد زدم.تا  انجی بفهمه من امدم

_اوه خیلی خوشحال به نظر میرسی.

اون روی کاناپه نشسته بود من کت ام رو در اورد کنارش نشستم و کفشام رو در اورد اوه پاهام درد گرفتن واقعا این کفش های پاشنه دار خیلی مزخرف ان اما مامانم همیشه میپوشیدشون.

_کجایی؟؟

انجی دستشو اورد جلو صورتم و تکون داد.

_لویی رفته به خدا.

اون گفت و من زدم بهش.

_خوب چطور بود؟

اون پرسید من یه لبخند زدم و گفتم

_عالییی...تو که حوصله ات سر نرفت.

_نه....اصلاااا

با یه لبخند خیلی بزرگ گفتش.

_این یعنی چی؟

_شما رفتین لیام امد.

_چییییی؟

_ما با هم فیلم نگاه میکردیم و نفهمیدم چی شد داشتیم همدیگه رو میبوسیدیم.

_چییییی؟

_اه...چرا هی چی ، چی نکن.

_شما هم دیگه رو بوسیدین ...یعنی الان با همین ؟

_اره.

من و انجی کلی گفتیم و خندیدیم و این خیلی عجیبه اون با لیامه من با لویی واو امشب شب خوبی بود لیام هم خیلی زرنگه امد اینجا میدونست من نیستم. من یه دوش اب گرم گرفتم و با حوله حموم رفتم تو تخت ام ، واسه چی هارولد مست کرد اوفف من نباید بهش فکر کنم گوشیم رو چک کرد...اوه لویی اس داده اونم سه تا من یادم رفته بود. سریع بازشون کردم.

*من رسیدم روز خیلی خوبی بود.

*بهت خوش گذشت؟

*هی کجایی؟

نمیدونم خواب یا بیدار ولی بهش اس دادم.

*ببخشید داشتم با انجی حرف میزدم نفهمیدم میدم اس دادی.

*واینکه ممنونم امشب عالی بود.

من یکم صبر کردم شاید اون بیدار باشه و حدس ام درست بود اون چند دقیقه بعد اس داد.

*خوشحال ام خوب بوده برات.

*راستی با هارولد چیکار کردی؟

من نتونستم و بالاخره پرسیدم.

* هیچی، من اصلا اونجا نرفتم الان خونه خودمم.

*باشه.

*خسته ای؟

اون میخواد حرف بزنه.

* نه،رفتم حمام خیلی راحت شدم.

*اوو پس وقتی خسته ای حمام میری ؟

*اره تو چی؟

خوب ما یکم باید هم دیگه رو بشناسیم.

*من هویج میخورم کلا خوب میشم،به کسی نگو ولی من تصمیم داشتم با یه هویج ازدواج کنم.

*چی؟؟

*اره حواست به دوست پسرت باشه.

دوست پسر اون خیلی بانمکه.

*باشه، تو که تو خونه هویج نداری،هان؟

براش فرستادم و یه شکلک عصبانی هم فرستادم.

*اووو،نه نه.

*خوبه چون میدوم اونجا.

*واقعا؟ پس من یه یخچال پر از هویج دارم.

ما به هم تا ساعت دو اس دادیم .اون واقعا عالیه.و من زود خوابم برد.

صبح بیدار شدم و همون حس بد ، بازم اون خواب رو دیدم نمیدونم این کی قراره تموم بشه.یاد وقتی افتادم ...از خواب پریدم و هارولد منو اروم کرد اون من هیچ وقت آنقدر راحت نخوابیده بودم. اوه اره یادم رفت بعدش گند زد به همه چی من اصلا چرا بهش فکر میکنم ، زود اماده شده و با انجی به سمت خونه اون پسرای ...پسرای معروف رفتیم.

________________________________________:

اینم قسمت جدید؟

Endless loveWhere stories live. Discover now