#پارت_24
عنوان پارت: "برادر بزرگتر"
با صدای زنگ در خونه با تردید نگاهی به پنکیک توی ماهیتابه انداخت و لب گزید.
ممکن بود وقتی میره در رو باز کنه بسوزه!_جونگکوک!
بلند گفت و چند ثانیه منتظر موند اما کوک از اتاق خارج نشد و وقتی زنگ برای دومین بار فشرده شد آهی کشید و ماهیتابه رو از روی حرارت کنار گذاشت و قدم تند کرد.
به محض باز کردن در پسر کوچکتر لبخند شرمنده ای تقدیمش کرد:_سلام برادر
مات و مبهوت برای چند لحظه به لوئیس خیره موند و بعد بی مکث قدم تندی به جلو برداشت و اونو محکم در آغوش کشید:
_خدای من لوئیس
همه مونو نگران کردی!پسر کوچکتر چند ضربه آروم به کتفش زد و صادقانه لب باز کرد:
_متاسفم، به تنهایی نیاز داشتم
جیمین بعد از چند ثانیه از آغوشش خارج شد و اونو به داخل دعوت کرد:
_بیا تو
خودش جلوتر راه افتاد و لوئیس هم پشت سرش وارد شد و در رو بست.
بلند گفت:_جونگکوک، مهمون داریم!
امیدوار بود که جونگکوک خواب نباشه و متوجه حرفش شده باشه.
هیچ میلی نداشت که جونگکوک طبق عادت روزهای تنهاییشون بعد از بیدار شدن از خواب با همون باکسر تنش از اتاق بیرون بزنه تا اونو به رسم هر روز صبح ببوسه و بعد به کارهای روزمره اش برسه.
لوئیس آروم پرسید:_مزاحمتون که نشدم؟
_اصلا، راحت باش بشین
جیمین حین ورود به آشپزخونه گفت و بعد پرسید:
_کی برگشتی؟ تهیونگو دیدی؟!
_دیروز رسیدم، اول رفتم پیش مامان و بابا و بعد تهیونگ.
شبو تا نهار اونجا خونه پدر و مادرش بودم و بعد برگشتم خونه خودم تا یکم اوضاعمو سر و سامون بدم.
میخواستم دیشب بیام اینجا اما با خودم گفتم بهتره صبح بیام.لوئیس توضیح داد و روی مبلی نشست که به سمت آشپزخونه دید داشته باشه و جیمین حین برگردوندن ماهیتابه به روی حرارت با تردید پرسید:
_اوضاع با مامان و بابا خوب پیش رفت؟
_خوب؟
کنایه وار پرسید و بعد از مکث خیلی خیلی کوتاهی خودش ادامه داد:
_جدایی من و تهیونگ فقط بخاطر اونا بود!
رفتار مامان و بابا خیلی با من و تهیونگ بی رحمانه است جیمین
مجبور شدم سخت ترین کار دنیا رو بکنم و اون این بود که بهشون بگم میخوام ازشون جدا بشم تا زمانی که تهیونگ رو هم بپذیرن!جیمین با مکث به سمتش چرخید و برای چند ثانیه بهش خیره شد و بعد لبخند محوی زد و دوباره به سمت گاز چرخید:
YOU ARE READING
𝑷𝑨𝑺𝑺𝑰𝑵𝑮 𝑻𝑯𝑹𝑶𝑼𝑮𝑯 𝑻𝑯𝑬 𝑪𝑳𝑶𝑼𝑫𝑺
Fanfiction"گذر از ابر ها" نویسنده: "پانیکا" ژانر: "فلاف، رمنس، انگست" کاپل: "لیونگ(ویمین)، کوکمین، نامجین، سپ" ~~~~~~~~~~~~~ «توجه داشته باشید که گذر از ابر ها فصل دوم فیک "مولن روژ" هست که توی پروفایلم میتونید پیداش کنید؛ لازم به ذکره که خواندن فصل دو بدون خ...