مامورین اورژانس سریع خودشون رو رسوندند
به سرعت به بیمارستان رفتند خونریزی بند نمیومد دبه طوری کل شلوار جیمین تخت زیرش خونی شده بود و خون از میچکید
سریعا وارد اورژانس شدند
رنگ جیمین رو به سفیدی میرفت جین با دست و پای لرزون پشت سرشون وارد بخش شد اما گفتند ورود ممنوعه و از اونجا پرتش کردند بیرون
نیم ساعت بعد دکتر اروژانس وارد شد و گفت همراه آقای جیمین ؟
جین به سمتش دوید و گفت بله بفرمایید گفت نزدیک بود بیمار رو از دست بدیم واقعا هدفتون از دادن همچین دارویی به پسرتون چی بود دولت که سقط جنین افراد زیر ۱۸ رو منع نکرده و این روش ها به خاطر خطرناک بودنش حیلی وقته که منسوخ شدند شما داشتید پسرتون هم همراه با جنین میکشتید کاهنده ای که مصرف کرده خیلی بیشتر ازحد مجاز قاتل ذئب داشته و این باعث خونریزی شدید شده و خون شدیدی که از دست داده فقط مربوط به جنین سقط شده اش نبود آسیب جدی ای بهش وارد شده و ممکنه تا ابد دیگه نتونه پدر بشه و علاوه بر این وضعش خیلی ناپایداری ممکنه به خاطر شوک هیپوولمیک فوت کنه امشب تو ای سی یو میمونه
~~~~~~~متاسفم آقای کیم ما تمام سعیمون رو کردیم ولی نتونستیم نجاتشون بدیم 😔
جین به گوشای خودش اعتماد نداشت باصدای لرزون پرسید: من ...منظورتون چیه جناب دکتر
دکتر ماسک رو برداشت و گفت پسرتون رو نتونستیم نجات بدیم
جین دکتر رو کنار زد و وارد اتاق شد
نگاهی به ملافه ی سفید کرد که لکه های قرمز خون روش بود کرد و با صدای لرزون کنارش زد
با دیدن صورت سفید جیمین حس کرد قلبش نمیزنه
انگشتاش رو روی صورت یخ زده ی جیمین کشید
صورتی که بارها شسته بود ناز کرده بود بوسیده بود هق زدی گفت چرا اینقدر سرد شدی بازم یواشکی رفتی با لباس های کم برف بازی کرد ؟کف دستاش رو ها کرد روی گونه های جیمین گذاشت و سعی میکرد گرمش کنه
جیمین هقق.. بیدار شو سربه سرم نذار من دیگه واسه این شوخی ها پیر شدم هق....بلند شو خواهش میکنم بلند شو بلند شو یک چیزی بگو حتی اگر بهم بگی ازم متنفری با شنیدن صدات خوشحال میشم . هقق..
بازم مثل روزای امتحان خودت رو زدی مریضی ؟؟ من گول نمیخورم پاشو
بلند شو چرا باید روی تخت بیمارستان اینقدر راحت بخوابی تو که از بیمارستان میترسی بلند نشی میگم آمپول بزنند بهت ها!! جیمیننننن گفتم پاشوووو ههققق پاشششوووو هقققق نمیتونی منو ولم کنی پاشوووو....
جیمین رو بلند کرد سرشو بغل کرد و گفت میخای منو بیکس کنییی چطور دلت میاد من رو ول کنی بری من هنوز فارغ تحصیلیتو ندیدم عروسیتو ندیدم میخای آرزو به دلم بزاری واسه بزرگ کردنت خون دل خوردم چطور میتونی اینقدر بچه ی بدی بشی قول دادی بابایی رو اذیت نکنیجیمینینننننن
آقا لطفا بس کنید روح متوفی رو آزار ندین😔خفه شو پسر من نمرده فقط خوابیده ببین مثل فرشته هاس قربونش برمم
آقا لطفا اینکارو نکنین کنار برید پرستار پرستاربیاین به این آقا کمک کنید که به خودش بیاد
به زور جین رو جدا کردند .
روز خاکسپاری بود
یونگی مثل ابر بهار بیصدا گریه میکرد و هودی جیمین رو بغل گرفته بود
تهیونگ شونه هاش خمیده شده بود و حتی نمیدونست بغضش رو خالی کنهجین از دور نامجون رو دید که با یک دسته ی گل سفید داره نزدیک میشه از جاش بلند شد و به سمتش دوید و بهش حمله کرد و گفت تو اینجا چه غلطی میکنی ؟ کی بهت گفته اجازه داری اینجا بیای گمشو
گل ها رو از دستش گرفت روی زمین کوبید و چند بار لگد کرد و گفت واسه تولدش نبودی واسه راه رفتنش و واسه اولین کلمه اش واسه روزایی که دنبال پدرش میگشت و ازت سوال میپرسید واسه اولین روز مدرسه تنها بدرقه اش کردم الانم خودم تنهایی بدرقه اش میکنم از اینجا برووونامجون سیلی ای به گوش جین زد و فریاد زدحق نداری بهم بگی چیکار کنم مقصر اینا کیه؟من یا تو دیر فهمیدم وگرنه زودتر ازت میگیرفتمش تو حق این رو نداشتی که برای اون ومن تصمیم بگیری جین بزار روشنت کنم تو جیمین رو کشتی تووو کشتیش میفهمی تو با دستای خودت بهش داروی مرگش رو دادی تو اگر پدر خوبی بودی میدونستی حامله شده میدونستی پدر بچش کیه تو ن تنها کل زندگیش ازم پنهونش کردی و حق پدر بودن رو ازم گرفتی باعث شدی پسرم مثل یتیم ها زندگی کنه و بمیره
تو لایق پدر شدن نبودی کیم سوکجین
چونش رو گرفت و به سمت کوره چرخوند و گفت خوب ببین چطوری پسرت رو به کام مرگ نشوندی جین چشم هاش گرفت و گفت نه نههه نهههههههه
![](https://img.wattpad.com/cover/348686994-288-k182436.jpg)
YOU ARE READING
fake love
Short Storyکی فکرشو میکرد کیم نامجونی که از ازدواج فراری و ترجیح میده تمام وقتش رو با گل و گیاهاش بگذرونه تا امگاهای نچسب و لوس بخواد ازدواج کنه اونم به اجبار با امگایی که یه پسر ۱۶ ساله داره کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی:نامجین