جین به شدت مست بود درحالی خنده های سرمستانه بی دلیل میکرد به سمت اتاق مشترکش با نامجون رفت وبه کل یادش رفته بود که بعد برگشتن از ججو اتاقش رو جدا کردهبود
وارد شدنش به اتاق همزمان شد با بیرون آمدن نامجون از حمام
جین با دیدن نامجون با بالاتنه برهنه سوتی کشید و مستانه و کج و کوله به سمتش رفت
نامجون که از شک همونطور ثابت ایستاده بود وسعی کرد بفهمه جین چرا اینطوری رفتار میکنه
با نزدیک شدن جین بوی الکل رو حس کرد و به بینی اش چینی داد و گفت مست کردی
جین بی توجه به سوال نامجون دستشو رو روی سینه ی عضلانی و مردانه ی نامجون گذاشت و وااو کشید و گفت چقدرر عضله واوو
دستش روی نوک سینه اش گذاشت و گفت بیب بیب بوبز
نامجون دست جین رو کنار زد و گفت برگرد اتاقت جین خیلی مستی برو بخاب
جین با گیجی گفت خب اینجا اتاقمه اتاقمون مال من و تو اوووه سیکس پکشو
دستش رو روی تمامی پک ها کشید نامجون داشت کم کم نسبت به لمس های بی غریضه ی جین واکنش نشون میداد و حس میکرد صورتش داغ شده گوشه ی لباشو گاز گرفت و خیلی بم تر از همیشه گفت جین بس کن
جین دستش رو حوله گذاشت نامجون سریع مچ دست جین رو گرفت اما جین با یک حرکت حوله رو انداخت و با دیدن دیک نامجون چشاش گرد شد و گفت هی این کی اینقدر بزرگ شد؟
دستشو دورش حلقه کرد
نامجون با شوک به جین نگاه کرد و سریع از خودش دورش کرد و گفت جین تو خیلی بد مستی برو بیرون
جین یهویی روی زمین نشست و سرشو روی زانوهاش گذاشت طولی نکشید صدای هق هقش بلند شد نامجون تو اون فاصله یک شلوارک سفید پوشید و به سمتش رفت سرشو لمس کرد و گفت چرا گریه میکنی
جین سرشو بالا آورد نامجون حس کرد نفس کشیدن سخت شده اون همه زیبایی چطور تو یک نفر جمع شده بودن؟
چشای گردش پر از اشک شده بود و چهرشو معصومتر جلوه میداد و بینی گردش سردتر از همیشه بود و لباش به سمت جلو اومده بود
جین گفت تو ازم متنفری
نامجون سریع انکار کرد وگفت نه اصلا اینطور نیست چرا اینو میگی
جین گفت تو منو پسم میزنی چه اون موقع چه الان
نامجون چیزی تو وجودش نرم شد و گفت جین تو مستی من نمیخوام الان ازت سو استفاده کنم باشه؟با ترديد ادامه داد :وگرنه دلم میخواد همین روت خم شم و تا وقتی نفس داری ببوسمت
جین با دو دستش صورت نامجون رو گرفت و گفت پس ببوس !کسی جلوتو گرفته؟نامجون با بیقراری لباشونو بهم رسوند و بوسه ی خیس رو شروع کردن تا جایی که نفس داشتند همو بوسیدند
وقتی برای گرفتن نفس از هم جدا شدن نامجون خیلی بیشتر میخواست ولی نه الان ... جلوی خودش رو گرفت که دوباره به لبهای خیس و قرمز جین حمله نکنه
موهای جین رو نوازش کرد جین مشخص بود هوشیار نیست چشاش خمار شده بود
نامجون جین رو از روی زمین بغل کرد روی تخت گذاشت و وقتی میخواست بره
جین دستاشو دور گردن نامجون حلقه کرد و گفت نرو پیشم بمون
نامجون گفت باشه نمیرم اما جین ول کن نبود
در اخرنامجون تسلیم شد و کنار جین خوابید
جین مثل بچه گربه خودش رو بدن نیمه خشک نامجون مالوند وبا خمیازه ای چشاشو بست
نامجون ولی نمیتونست به این راحتی بخوابه وقتی نفسهای گرم جین دقیقا به قفسه ی سینه برهنه ی نامجون میخورد
پ

YOU ARE READING
fake love
Short Storyکی فکرشو میکرد کیم نامجونی که از ازدواج فراری و ترجیح میده تمام وقتش رو با گل و گیاهاش بگذرونه تا امگاهای نچسب و لوس بخواد ازدواج کنه اونم به اجبار با امگایی که یه پسر ۱۶ ساله داره کاپل اصلی :کوکمین کاپل فرعی:نامجین