◗၄⟦🌬¹⁵ پژمردگی‌لبخند🌙⟧၃◖

562 127 62
                                    


❥ꦿᓚ🌊₇◗၄⟦✰🌙⟧၃◖🌸➹ ⃟⃘݊𓎂

سکوت می‌تونه عاقلانه و احمقانه‌ترین حرکت باشه. برای شب پر از تنش و استرس و اعصاب خوردی بیون‌ها و پارک‌ها و اوه‌ها، همه با آغوش باز از آتش‌بسی که سکوت بهشون می‌بخشید، استقبال کردن.

یوچان با پیچیدن دستش دور بازوی چانیول و اشاره کردن به همسرش، اول از همه رفت. بکهیون درخواست سهون رو برای رسوندن اون و مادرشون رد کرد و تاکسی گرفت ولی هنوز یه خیابون هم دور نشده بودن که یه ماشین جلوشون پیچید و اون نیازی نبود حتی یک لحظه درنگ کنه چون این حرکت‌ها مخصوص آلفاش بود پس به مادرش اطمينان داد که مشکلی نیست و تا وقتی که تاکسی مادرش محو بشه، حاشیه‌ی خیابونی که با نور چراغ ماشین‌ها و صداشون مدام نوسان پیدا می‌کرد، صبر کرد. بعد با نفس‌عمیقی، دست‌هاش رو کنار شلوارش کشید و سوار ماشین چانیول شد.

حرفی نزدن. خوبی فرومون این بود که می‌تونست کد مورس باشه برای وقت‌هایی که نمی‌دونستن چی باید گفته بشه. بکهیون با بو کشیدن رمز کد مورس سکوت چانیول می‌تونست ترجمه‌‌اش کنه و بفهمه آلفاش عصبی نیست فقط نیاز به یک عالمه بغل و نوازش و بوس داره.

می‌تونست بفهمه این عطر جادویی، رمز و راز جدیدی پیدا کرده و می‌خواد اون رو تو یه خونه که از موج‌های بلند بافته شده، گیر بندازه. خونه‌ای که هیچ دری نداشت و بعد از ورود بهش، راه خروجی نداشت.

چانیول هم با بو کردن عطر بکهیون، کد مورسی که با خطوط بنفش و نقطه‌های صورتی برای قلبش ارسال میشد رو می‌تونست ترجمه کنه و بفهمه امگاش می‌خواد اون رو آروم کنه. آره خشمگین شده بود ولی نه وقتی که بکهیون قبل از تمام این حرف‌ها بهش یادآوری کرده بود که عشق‌شون نباید زخمی و اوقات‌شون نباید تلخ بشه پس آروم موند.

هردو گذاشتن کدهای رمزی برای عملکرد قلب و کارکرد روان‌شون فرستاده بشه تا وقتی که به خونه رسیدن، حال‌شون خوب باشه. یا حداقل فعلا تحت‌تاثیر مسکن‌های قوی عواطف‌شون، چیزی حس نکنن.

برای همین وقتی چانیول داشت از کوچیکی حموم غر میزد، بکهیون فقط روی ملحفه‌ها وول میزد و مدام خودش رو روی رون‌هاش جابه‌جا می‌‌کرد تا تصمیم بگیره چه مدلی باید بشینه. هرچند این تزلزل و تردید زیاد نتونست باقی‌بمونه خیلی زود اون به انواع مدل‌ها نشسته و ایستاده و خوابیده بود و آلفاش هم به انواع روش‌ها بغلش کرده بود.

اون‌ها تو همون فضای تنگ و کوچیک هم...به لطف خلاقیت و قدرت آلفا و عروسکی بودن امگا، تونستن فانتزی‌های توی سرشون رو واقعی کنن. با این‌حال، بکهیون اعتراف می‌کرد وقت گذرونی با یه آلفای توی رات اصلا قابل قیاس با یه امگای توی هیت نیست. بکهیون توی هیت همیشه فقط دلش مقدار زیادی توجه می‌خواست با چاشنی لذت بردن فیزیکی. دوست داشت بوسیده بشه. نوازش بشه و ازش تعریف بشه. بشنوه که زیباست و آلفا دوستش داره. بفهمه که تمام توجه آلفاش برای خودشه و آلفا نیازهاش رو برطرف می‌کنه اما...

Violet fine coefficientWhere stories live. Discover now