❥ꦿᓚ🌊₇◗၄⟦✰🌙⟧၃◖🌸➹ ⃟⃘݊𓎂
بازپرس نیشخندی به وکیل کوتاه قد مقابلش زد و با تمسخر، ابروش رو براش تکون داد تا به بیرون هدایتش کنه. کیونگسو مشتهاش رو کنار بدنش نگه داشت تا یکی توی فک مرد مقابلش نزنه. با زدن پلیس فقط کار خودشون سختتر میشد. دندونهاش رو به همدیگه فشار داد و کنترل شده برای چندمین بار تذکرش رو داد:" فقط کافیه بلایی سر امگای موکلم بیاد تا تمام پلیسهای این اداره رو دادگاهی کنم!"
با گامهایی که به زمین میکوبید، دفتر بازپرسی رو ترک کرد و بالافاصله با چانیولی روبهرو شد که کریس به زحمت بازوش رو گرفته بود تا کنترلش کنه. کیونگسو نگاهش رو لحظهای به مردهای یونیفرم پوش داد. پلیس؟ اینها وقتهایی که لازم بودن فقط یه کدو تنبل میشدن ولی حالا که اصلا نیازی به سختگیری نبود برای اون ادای مرد قانون رو در میآوردن! هرچقدر بهشون اصرار کرده بود، اجازه نداده بودن ملاقاتی با بکهیون داشته باشن و این اصلا خوب نبود. جای یه امگای توی هیت اصلا اینجا نبود.
به چشمهای چانیول نگاه کرد. از شدت خشم مویرگهاش پاره شده بود و حالا نگاهش به خون نشسته بود. صورتش هم فرق چندانی با چشمهاش نداشت. به خصوص اون با رگهای بیرون زده کاملا شبیه به رهبر گلهی گرگهایی بود که برای پاره کردن گلوی بقیه تشنهان. کیونگسو بهش حق میداد. حق داشت که این حد نگران باشه!
وکیل گلوش رو که بهخاطر داد زدن گرفته بود، صاف کرد و معذب از نگاه ترسناک چانیول به فضای شلوغ ایستگاه پلیس چشم دوخت:" اجازهی ملاقات نمیدن...میگن تا دستور رفع اتهام شدنش نیاد باید بازداشت بمونه...نگران نباش مدرکی ندارن و فقط ۴۸ ساعت میتونن نگهش دارن!"
کیونگسو امیدوار بود که حرفهاش بتونه آلفای مقابلش رو قانع کنه ولی چانیول فقط با خشم خندید و با نیروی خشم مضاعفی که این حرفها بهش داده بود، بازوش رو آزاد کرد و فریاد بلندش شیشهها و تن تمام آدمهای داخل ادارهی پلیس رو به لرزه انداخت:"+ من همین الان باید امگام رو ببینم تا این ساختمون رو روی سر همه خراب نکردم! اینجا ادارهی پلیسه یا مرکز ادارهی متجاوزین؟ هیچ میفهمن وقتی میگم امگام مارک شده و توی هیته یعنی چی؟! باید به زبون کشتوکشتار حالیشون کنم من باید الان پیش امگام باشم!!!!؟؟؟؟"
کریس تمام تلاشش رو برای آروم کردن چانیول میکرد و کیونگسو به هر دری زده بود تا قانونی چیزی پیدا کنه ولی متاسفانه تا روشن شدن علت بودن بیون بکهیون توی انباری که شاهد بعنوان محل نگهداری مواد معرفی کرده بود؛ باید توی بازداشت باقیمیموند.
کریس با چشم و ابرو کیونگسو رو التماس کرد تا چیزی بگه و این گرگ رَم کرده رو آروم کنه و مرد وکیل با پوفی، شروع به گشتن کیفش کرد:" چانیول آروم باش...کامیونها خالی بودن و کارگرها گفتن برای تخلیهی تولیدات جدید اومده بودن...جز ظرفهای معمولی هم چیزی توی انبار پیدا نکردن...هیچ مدرکی وجود نداره و اونها صرفا برای یه پرسش و پاسخ توی بازداشت نگهش داشتن...انقدر نگران نباش!"
YOU ARE READING
Violet fine coefficient
Fanfictionآسمون و بال یاسی پروانهها... مرداب و گل نیلوفر... دریا و پولک ماهی بنفش... آلفای بلوطی و امگای اقاقیا... شراب انگور سیاه و پیراهن ساتن... یه جفت حلقه و گردنبند... روزی عشقنگاری... یه آلفا بود که به خمیر شیشه با دستهاش شکل میداد و ازشون همهچیز م...