◗၄⟦🌬³¹ ویزه‌ی قهر🌙⟧၃◖

338 97 56
                                    

❥ꦿᓚ🌊₇◗၄⟦✰🌙⟧၃◖🌸➹ ⃟⃘݊𓎂

اعضای هیئت‌مدیره با باز شدن در اتاق جلسات، یکی یکی از پشت صندلی‌های چرم بلند شدن تا دفتر رو ترک کنن. گاهی با هم حرف می‌زدن و برخی به برخی دیگه وعده‌ی نوشیدن می‌دادن. کریس محترمانه جواب همه رو می‌داد و مدام از گوشه‌ی چشم به چانیول که با باز و بسته کردن در خودکارش مشغول بود، نگاه می‌کرد. دست مردهای دیگه رو می‌فشرد و قلب خودش هم فشرده میشد چون می‌دونست هیچ کاری برای شونه‌های افتاده‌ی رفیقش نمی‌تونه بکنه. کریس با اینکه می‌دونست درد چانیول چیه ولی بار نامرئی‌ای که اون شونه‌ها رو خمیده کرده بود رو نمی‌تونست برداره. حتی نمی‌تونست اون فانوس‌های آبی که آرزوها از دلشون پرکشیده بودن تا خاموش بشن رو روشن کنه. دونستن و درک کردن و فهمیدن رفیقش بی‌فایده بود چون هیچ‌کاری از دستش برنمی‌اومد!!

کیونگسو برگه‌های روی میز رو جمع کرد و نگاهی به وکیل کیمی که اون هم داشت برگه‌های خودش رو جمع می‌کرد، انداخت. بعد از اینکه مطمئن شد چانیول کاملا توی هپروت به سر می‌بره، نامحسوس به وکیل تیره‌تر نزدیک شد و گلوش رو صاف کرد:" می‌دونی تو مقصری؟"

وکیل کیم جا خورد. با انگشت اشاره به خودش اشاره رفت و نامفهوم چشم درشت کرد. اصلا توقع نداشت وکیل کوتاه‌تر با اون حرف بزنه. خب البته در طول جلسه حرف زده بودن ولی حرف‌هاشون کاری بود نه یه دادگاه که رأی مقصر بودن توش صادر بشه!!

ابروهای جونگین متعجب بالا پرید و نگاه گنگی به وکیل دو انداخت:" من؟ مقصر چی؟"

کیونگسو در کیفش رو بست و رمزش رو زد. این وکیل تیره می‌خواست خودش رو بزنه به اون راه؟! زبونی روی لب‌هاش کشید و درحالیکه نگاهش روی بطری‌های آب معدنی بود، سری تکون داد:" آره تو! مقصر به‌هم ریختن زندگی یه زوج!"

جونگین فکش با بهت مثل سکته‌ای‌ها شد و خنده‌ای کرد. نگاهی به وکیل قد کوتاه انداخت و در کیف خودش رو بست. دست چپش رو روی میز ستون کرد و حین برگشتن به سمت وکیل دو، مچ پای راستش رو روی پای چپش انداخت:" و دقیقا چرا؟"

کیونگسو هم به سمت جونگین چرخید و ژست مشابه‌ای گرفت. با این تفاوت که دست آزادش رو هم توی جیبش فرو کرد و خیلی کند پلکی زد:" تو به بکهیون دارو دادی تا حالش بد بشه و از مرکز پلیس خارجش کنی...اون روز توی دادگاه ازش خواستی بره انبار و بعد هم که باز داشت شد...الان هم که خیلی قشنگ اومدی و نتایج رو کوبوندی توی صورت چانیول تا بفهمه الکی بکهیون رو قضاوت کرده! به صد روش ممکن بهش فهموندی که سهون و بکهیون واقعا بی‌گناه بودن و هیچ خبری تو شرکت نیست!! باید این رو هم اضافه کنم که می‌تونستی خیلی راحت همه چیز رو قبل از اینکه چانیول توی بیمارستان با بکهیون ملاقات کنه بگی یا نه؟ اگه تو زبون باز می‌کردی و قبل از اینکه چانیول بره سراغ امگا، حقیقت رو بهش می‌گفتی اون دوتا الان به این حال و روز نمی‌افتادن!!"

Violet fine coefficientWhere stories live. Discover now