×اونو ما بیدار کردیم تا آخر شب هم بخوابه بعد شما بریدینش خوابوندینش؟
تهیونگ گفت و به سه نفرشوننگاه کرد
×انگاری بچه خیلی مزاحم کارهای خوبتون توی آخر شبه؟
جونگکوک اهی کشید و لب زد
+خیلی وقته از اون کارهای خوب نکردیم...شدیم مثل دوتا پیرمرد که فقط میخورن و میخوابن
یونگی×از موهای ژولیده و قیافه درب و داغونت معلومه این بچه زیادی داره اذیتت میکنه..
+ دوروز دیگه امگای خودتو هم میبینیم..
×من و جیهوپ بالا سرشیم
×به تخمم..شامت کو؟ چرا نمیاری؟
×دندون به جیگر بگیر ..
جیمین دو پسرو از خودش جدا کرد و روی مبل نشوند
÷این موها به طرز فجیعی بهت میاد کوک..
تهیونگ لبخندی زد و به یونسون که توی آغوشش خواب بود نگاه کرد.
×اما انگار برای این کیم کوچیک زیادی جالب نبود..کوکو نمیشناسه...شیرشم نمیخوره..
جیهوپ پایین پای تهیونگ نشست و لپ پسرشو نوازش کرد
۷
_ دلم براش سوخت..طفلییییلپشو بوسید و کنار رفت
×صورتتو بپوشون.
_مجبور شدمکلاه سرم کنم تا بشناسه
یونگی ×مجبوری تو تاریکی شیرش بدی و مثل الان که خوابه.
جونگکوک_بچهمن که مثل تو خنگنیست...نگاه کن...
پسرو از تهیونگ گرفت و روی پاهاش گذاشت.
گوشه لباسشو بالا داد و خم شد.
نیپل کوچیک سینه مردانه اشو به لبهای یونسون مالید و در جایی که همه انتظار داشتن پسر لبهاشو باز کنه و شیر بخوره .چشمهاشو باز کرد و به صاحب کسی که اینکارو کرده بود گیج و منگ نگاه کرد.
بازم با دیدن اون فرد غریبه لب برچید و خوابآلود گریه کرد._ از اول همینجوری بود..حتی تو چند هفتگی اول چه شب چه روز چشم باز میکرد تا بشناسه بعد بخوره..
تهیونگ پسر گریون رو برداشت و تکونش داد
÷بیکار بودی الان اینکارو بکنی کوک.پسرم گناه داره...اومو...
سرشو روی سینه اش قرار داد و تکون داد تا بخوابه اما پسر که هم گرسنه بود و هم جونگکوکو میخواست آروم بشو نبود..
با پوشیدن کلاهه هودیش و پخش کردن رایحه اش اونو از تعیونگ گرفت و به خودش فشرد.
÷قربون این مروارید کوچولوت بشم..هیششش
قطره اشکو از گوشه چشمش پاک کرد و اونو به خودش فشرد.
جلوی هودیشو باز کرد و پسر رو به زیر هودیش برد تا اونجا شیر بخوره و بالاخره پسرک با احساس رایحه اشنا آروم مشغول شیر خوردن شد..
![](https://img.wattpad.com/cover/363965108-288-k416235.jpg)
YOU ARE READING
Wenca
Phi Hư Cấu_میدونی رقص بسمل چیه؟ معروفه به رقص مرگ . روی بدن بی سره طرف روغن داغ میریزن و چون خون هنوز تو بدن در گردشه و بدن داغه فرد شروع به چرخیدن دور خودش میکنه. منم این رقصو همون موقع که دره خونه رو پشتت بستی تجربه کردم. توام باید برقصی. باید مثل من از تم...