خونه درسکوت مطلق بود و کوک درحالی که فنجون قهوه ای به دست داشت مشغول کتاب خوندن بود.
مینی یکساعتی بود که همراه ددیش رفته بود خونه نامجون و حالا کوک داشت از تنهایی لذت میبرد.(كورها چشمهاى كر را اول ميليسند و بعد ميجوند
كرها گوشهاى كور را بو ميكشند و بعد ميخورند
شبها خيالبافى ميكنم روزها خيالبافى ميخورم
پسری دارم كه دوست دارد هرچه زودتر بزرگ شود تا زندگيش را گند بزند
زندگى براى گند زدن است ديگر....)با این جمله موافق بود
البته نه تا پنج سال پیش.
پنج سال پیش دوران آروم بودنش بودش
مطیع بودنش
نه حالا...به ساعتش نگاه کرد و دوباره پیام یونجون حاوی برنامه امروزشو به یاد آورد.
راس ساعت ۴ برنامه شروع میشه.
لبخندی زد و از جا بلند شد.
با پوشیدن لباس های سیاه و همه وسایل هایی که فکر میکرد به دردش میخوره مثل چاقو و شوکر و از خونه بیرون رفت._مسیح،خودمو بهت میسپارم و سوار این موتور میشم..
دوربین های مدار بسته گوشه خونه رو کج کرده بود تا وقت ورود و خروجش رو ثبت نکنن .
لبخندی از رضایت کارش زد و سمت آدرس بار جیمین رفت..همه جا تاریک بود و این کارو سخت تر میکرد.
با هدفون کوچولوی توی گوشش اتصالی به یونجون برقرار کرد
×کوک حواست باشه،فقط به سمت وی ای پی برو و اونجا چون هیچ چیزی نداره میتونی راحت خرابی به بار بیاری. شیشه ها و لامپ ها.
زدن آدمایی که اونجا قمار میکنن هم خوبه چون میتونن با شکایت از بار و بیلیاقتی پارک ازش شکایت کنن.
اگه پارک رو هم گیر اوردی که چه بهتر انقدر بزنش خون بالا بیارهکوک خنده ای کرد
_ببینم چیکار میتونم بکنم.با تغییر قیافه ای که داده بود و ماسک و کلاهی که پوشیده بود حدس میزد که تشخیصش سخت باشه
دره اتاقی رو باز کرد و وارد شد.
چند نفر مست و پاتیل تو هم میلولیدن و دختری که وسطشون نشسته بود رو دستمالی میکردن.با صدایی که همشون بشنون گفت.
_واقعا که حال به هم زنه ،به شماهم میگن مرد؟ دختر میکنین و میمالین ؟آدم باید فقط پسر بگاد.پسری تقریبا قد کوتاه از جا بلند شد و با نگاه شیطنت بار و مستی سمتش اومد.
دست دور گردنش حلقه کرد و تقریبا نیمی از بدنش رو بهش مالوند و با لوندی گفت
×دلت میخواد پسر بکنی؟کوک دست روی سینه پسر گذاشت و به عقب هلش داد
_نه ممنون،همین حالا هم منو یکی دیگه میکنه، برو عقب ببینمپسر متعجب بهش نگاه کرد اما با پیچیده شدن دردی زیر شکمش آخ بلندی فریاد زد
_دیگه ام نبینم دست بهم بزنی .مرد های دیگه با دیدن اینکه چطور مرد غریبه به دوستشون کتک زد از جا بلند شدن و به طرفش حمله ور شدن.
یکی با مشت میخواست بزنه که سریع جا خالی میداد
یکی سعی میکرد تا با چاقو بعش حمله ور شه اما هیچ کدوم حریف کوکی که به دفاع شخصی یاد داشت نمیرسید.
یادشه تهیونگ قبلا به خاطر امگا بودنش کلاس های دفاع شخصی ثبت نامش کرده بود .
YOU ARE READING
Wenca
Non-Fiction_میدونی رقص بسمل چیه؟ معروفه به رقص مرگ . روی بدن بی سره طرف روغن داغ میریزن و چون خون هنوز تو بدن در گردشه و بدن داغه فرد شروع به چرخیدن دور خودش میکنه. منم این رقصو همون موقع که دره خونه رو پشتت بستی تجربه کردم. توام باید برقصی. باید مثل من از تم...