یه پارت یهویی
و حاوی اسماتتون نشه؟_الان من با این دوتا سینه بزرگ که بازار کارمو فساد کردن چیکار کنم؟
گفت و منتظر به بکهیون نگاه کرد.
بعد گفتن قلبمه هاش به تهیونگ و هیونگاش به هزار زحمت و بیتوجه به درد تیری که توی پایینه تنه و کمرش میچیده بود.از خونه بیرون اومد به خونه بک سر زد.
خونه بک حدود پنج خیابون ازشون فاصله داشت،پس راحت تا اینجا اومده بودبکهیون خندید و دستی به سینه اش کشید.
×بیا رفاقتی بخورم برات.
چطور دوسال دیگه قراره از بین بره؟حیف نیست؟کوک قهقهه زد.
_کاش از شیر خوردن مینی برات فیلم میگرفتم..لعنتی عالی بود..بعد اولین قلپی که خورد چنان عقی زد گفتم الان رگای سر بچم پاره میشه..×اون بچه رو یه روزی میام از دستت نجات میدم ،تو و اون عوضی خیلی دارین بچمو اذیت میکنین
_اهوم بیا ببرش.صبحی رفته دستشویی ریده میگه ددی بیااینجا...این تویی این مامانه اونکوچولوعه که دونه انار داره توش منم.
دلممیخواست از دستش سرمو بکوبم دیوار.قهقه بکهیون که نمیتونست بیش از این جلوی خنده اشو بگیره به هوا رفت
کوسن مبل که به طرفش پرتاب شد نمایشی زیپ دهنشو بست×عاشقشم مرد.دیگه از شیرین کاریاش بگو.
_حقیقتش اوایل فکر میکردم تهیونگ اونو یه طوری به اون سن رسونده که خیلی بیشتر از سنش میفهمه ،همینطور هم هست اما افکار کودکانه اش.اینکه منو ددیشو ...هوف بیخیال مرد. از صبحه که رفتی دلم برات تنگ شده،از خودت بگو ؟ زنگ بزن اون دوست پسر چلاقت بیاد اینجا.
×ولش کن حوصلشو ندارم هی میاد سیخ میزنه .
هی مرد میگم چانیول اونروز میگفت برات یه کار پیدا کرده.میری؟_چکاری؟
×تبلیغات شرکت کلوین کلاین ،انگاری خیلی مدل میخوان.
به خودش اشاره کرد
_با این وضع؟×هروقت اوکی شدی
_دربارش فکر میکنم. اون برگه های فاکینگو بیار ببینم چیزی دستگیرم میشه از کثافت کاریای نامجون.
.......هوفی کشید و گوشیشو که برای بار سی ام شایدم بیشتر زنگ میخورد رو برداشت
_چیه؟
×سلام کوک، بیا خونه این بچه خیلی گریه میکنه،فکر کنم تورو نیاز داره ،نمیدونم چطور ساکتش کنم ..خواست بگه خودشو میرسونه اما شیطون لعنت شده نزاشت.
پس پوزخندی زد_مینی رو چطور اروم میکردی وقتی نیاز به من داشت؟ اینم همونطور آروم کن..
دکمه قرمز رو کشید و دستشو روی قلبش گذاشت.
بعده حدود چند ساعت کلافه به ساعتش نگاه کرد.
۱۱شب رو نشون میداد

YOU ARE READING
Wenca
Non-Fiction_میدونی رقص بسمل چیه؟ معروفه به رقص مرگ . روی بدن بی سره طرف روغن داغ میریزن و چون خون هنوز تو بدن در گردشه و بدن داغه فرد شروع به چرخیدن دور خودش میکنه. منم این رقصو همون موقع که دره خونه رو پشتت بستی تجربه کردم. توام باید برقصی. باید مثل من از تم...