_خیله خب عزیزم...آروم باش...باشه؟
نمیتونستم آروم باشم... چرا لیدیا باید منو یاد مرگ بندازه؟
"چون یه آدم مرده ایه که فقط یادش زنده ست!مثل آینده ی تو"
ذهنم به سوال مزخرف جواب داد.جواب درستی هم بود.
لوک سعی میکرد آرومم کنه،البته خیلی موفق نبود...
_هی بلا....سعی کن بخوابی باشه؟فردا کلاس داریم...
_باش لوک
بهم خیره شد.منم توی چشمای آبیش زل زدم.هر چه قدر بیشتر زل میزدم بیشتر توی اقیانوس چشماش غرق میشدم....شاید چشم های لوک بود که قیافه اش رو خاص میکرد....
نفس عمیقی کشیدم...
لوک با ناراحتی بهم لبخند زد...دستش رو دراز کرد،با انگشتش اشک هامو پاک کرد..
سوالی کرد که خیلی وقت بود ذهنم رو درگیر کرده رو میخوام ازش بپرسم!
با ناراحتی و صدای شکسته گفتم:لوک؟
با مهربونی جواب داد:بله عزیزم؟
پرسیدم:یه چیزی بپرسم؟
جواب داد:بپرس!
سرم رو انداختم پایین. با استرس پرسیدم:تو میدونی که عمر کوتاهی دارم...وقتی من از پیشت برم،وقتی بمیرم،منو فراموش میکنی؟
لوک اخم کمرنگی کرد...
اعتراف میکنم،ترسیدم!
شاید سوال بدی پرسیده بودم...
چند دقیقه سکوت بینمون برقرار بود...
صداش سکوت رو شکست:ببین؛من دوست دارم.خب؟و برام مهمی!و هر جا بری من فراموشت نمیکنم!!!
باشه؟دیگه نپرس!من کس هایی که خیلی دوست دارم فراموش نمیکنم...هیچوقت!
سرم رو بالا گرفتم
_قول؟
لبخند گرمی زد:قول!
چند دقیقه به هم زل زدیم.
لوک دستش رو توی موهاش کشید
_وقتی اومدم تو اتاق میخواستم بیدار بمونم تا تو بیای.اما خوابم برد.حتی لباس هام هم عوض نکردم'
این رو گفت و به لباس هاش نگاه کرد.
آروم گفتم:پس...من میرم دستشوئی،تو هم لباس هات رو عوض کن.
_باشه عزیزم
بلند شدم. به سمت دستشوئی رفتم،چراغ رو روشن کردم و در رو بستم اما قفل نکردم.لوک که نمیاد تو!میاد؟
به خودم توی آینه نگاه کردم...زیر چشمام گود شده بود،موهام بهم ریخته بود ...
موهام رو با دست مرتب کردم.
مسواک زدم،و از دستشویی بیرون اومدم.
لوک لباس هاش رو عوض کرده بود.
لبخند زدم....اونم در جواب لبخند زد.
احساس آرامش داشتم...احساسی که یک آدم طوفان زده،موقع رسیدن به ساحل داره....
لوک؛اون مایه ی آرامشه منه....
و من؛اون آدم طوفان زدم........قسمت بعد فردا صبحه...
ووت ها و کامنت ها خیلی کمه
به احتمال زیاد دیگه آپ نمیکنم
YOU ARE READING
Dreams
Teen Fictionیک بیماری..... یا شاید هم یک راز....یه گذشته ی بد...... بتونه روابطی که بین دونفره نابود کنه! مهم روابط نیست اگه هر دو شخص نابود شن چی؟