فضای تاریکِ پر شده از دود و بوی سیگار و مشروب که آدمای رذل و همیشه مست که چیزی از رحم حالیشون نبود و فحش تنها چیزی بود که از دهن کثیفشون بیرون میومد، شده بودن مجسمه های این قمار خونه که تا سر حد مرگ حاضر بودن ذره ذره وجودشونو ببازن تا شاید شانس بهشون رو کنه و بخش کوچیکی از چیزایی که از دست دادنو جبران کنن...
قمار فقط یه باتلاقه..
کافیه گوشه ی پات بیوفته توش تا تو رو تا عمق وجودت تو خودش خفه کنه..
هرچقدر زرنگ باشی دیرتر خفه میشی ولی هرچقدر احمق تر باشی و بیشتر دست و پا بزنی و فک کنی که با بردن حتی یه دست از بازی میتونی خودتو بکشی بیرون، بیشتر و زودتر خودتو تا ته باتلاق میکشونی...همه ی آدمای اینجا از سر ناچاری اینجا نشستن و متاسفانه منم شدم یکی از اونا...
خیلی وقت نیست که اومدم اینجا ولی همه ی قوانینو راه و رسم این جماعتو سریع یاد گرفتم..اشتباه من این بود که بد وارد این بازی شدم..
تو اینجا از همون لحظه ی اول که میای تو باید به بقیه ثابت کنی که کی هستی تا ازت حساب ببرن...اینجا یا باید انقد خبره باشی که با پنبه سر ببری یعنی بی سرو صدا بیای و با تمام مهارتات گوش بقیه رو بپیچونی یا باید انقد قلدر باشی که همون اول گردن کسی رو که بهت چپ نگاه کرد، بشکونی تا حساب کار دستش بیاد..
من حتی اگه تو بازی ماهر هم بودم به خاطر این هیکل ضعیف و نحیفم جرئت نداشتم حقمو از بقیه بگیرم..
اوایل که یه چند باری خیلی بهم ضرر میزدن حسابی عصبانی میشدم و داد و بیداد میکردم ولی اونا حتی منو به اندازه ای نمیدیدن که بیان و منو بزنن و فقط بهم میخندیدن..خب حقم داشتن به یه پسر بچه ای که چند سال از سن واقعیش کوچیکتر به نظر میاد و موقع داد زدن صداش میگیره، بخندن و باهاش مثل یه گربه کوچولو برخورد کنن..
به خاطر همین سعی میکردم ساکت باشم و زیر زیرکی خودمو بین گنده گنده ها جا کنم و یه بازی ساده انجام بدم که کسی باهام کاری نداشته باشه چون اگه زیادی درگیر دعوا میشدم به راحتی پرتم میکردن بیرونو من میموندم و خیابونای شهر..دیگه پول زیادی واسم نمونده بود بیشتر از خوراک و پوشاکم پولمو صرف قمار میکردم..
انتظار بیشتر از اینم نمیشد داشت ولی خیلی وقتا با همین پولی که از قمار به دست میارم خرج خودمو میدم..با اون پولی که آخرین بار از مامانم گرفتم و از خونه زدم بیرون فکر میکنم خیلی شانس آوردم که تاحالا بعد از چندین ماه زنده موندم...
البته من همون موقع که بابام منو مامانمو ول کرد و رفت مُردم..
همون موقع که مامانم برای درآوردن خرجِ منو خودش دنبال هر شغل کثافتی میرفت، مردم..
YOU ARE READING
jackpot (L.S) [Completed]
Fanfiction"قمار فقط یه باتلاقه. کافیه گوشه ی پات بیوفته توش تا تورو تا عمق وجودت تو خودش خفه کنه زرنگ باشی دیرتر خفه میشی... احمق باشی زودتر..."