season 2, part 3

1.4K 211 6
                                    

نفسشو با صدا داد بیرون و رفت سمت گوشیش.. بدون گفتن یک کلمه تماس گرفت..فهمیدم به وکیلش زنگ زده..
-زود باش بریم..
+کجا؟!
-بریم دنبال وکیل و بعد بریم دنبال کارای هری..
تو این فاصله تو ماشین تمام موضوع رو براش تعریف کردم..با اینکه چهره ی خونسردی داشت ولی نگرانی رو تو چشماش میدیدم و ناراحت میشدم..

ماشینو پارک کرد و وکیل از ساختمون اومد بیرون..یه مرد تقریبا میان سال با موهای جو گندمی که خیلی شیک و خوشتیپ بود..درو باز کرد و نشست. با صدای بلند و رسا سلام کرد..آقای رابین از تو آینه نگام کرد..
-لویی آقای تیلرسون وکیل خانوادگیمون..
آقای تیلرسون نیمه برگشت و نگاهم کرد..
+خوشبختم..
_منم همینطور..تو دوست هری ای؟
+بله.
_خب دقیق بگو هری بهت چی گفت؟
+هری یه دفعه یادش اومد که پرونده قبلی داره و حدس میزد طولانی شدن بررسی پروندش به خاطر همینه..
_رابین بهت نگفتم بذار قانونی اون پرونده رو بررسی کنم؟! حالا الان با پرونده جدیدش و کاری که برای تبرئه پروندش کرده بودین، کارمون خیلی سخت تر شد..مجبورم خیلی محتاطانه برخورد کنم..
-من نمیدونم رکس..من نمیخوام هری به خاطر جرمی که مرتکب نشده بره زندان..حداقل سعی کن جرمش بیفته گردن خودم.
درست نمیفهمیدم چی میگن..فقط میفهمیدم دارن درباره ی پرونده قبلی هری حرف میزنن..با دقت گوش میکردم بهشون ولی حتی نمیتونستم حدس بزنم چه اتفاقی افتاده..
-لویی! از کدوم طرف باید برم؟
+اول بریم قمارخونه..چون نزدیک اونجاست..

.
آقای تیلرسون با عجله از این اتاق به اون اتاق میرفت و من و آقای استایلز منتظر و نگران نشسته بودیم ولی اون سریع بلند شد و رفت پیش آقای تیلرسون..صداش میومد که بهش میگفت میخواد هریو ببینه ولی آقای تیلرسون میگفت که صبرکنه تا یه سری چیزا مشخص شه تا بتونن از ملاقات با هری استفاده ی بیشتری بکنن..منظورشو نمیفهمیدم فقط میدونستم که اون وکیل قدرتمندیه و حتما میدونه داره چیکار میکنه..
آقای رابین با خودش کلنجار میرفت و درحالی که دستاشو از پشت بهم گره زده بود جلوی من قدم میزد..مدتی طول کشید تا آقای تیلرسون تقریبا کارارو درست کرد و اومد سمت ما..از جام بلند شدم..
_الان هریو میارن حالا میتونی بری ببینیش..
آقای رابین یه پوفی کرد و داشت میرفت..
_صبرکن..حواست باشه فعلا چیزی بهش نگو..هنوز هیچی معلوم نیست..
دوتایی ازم دور شدن و نفهمیدم دیگه چیا بهش گفت..
نمیدونستم الان حضورم اینجا به چه دردی میخوره ولی فقط میخواستم هرکمکی هم که از دستم بربیاد براشون انجام بدم..
بابای هری و وکیل اومدن..رفتم سمتشون اون طرفو دیدم که هریو دارن میبرن..اون متوجه من نشد زود رفتم سمت سربازی که جلوی در اتاق ایستاده بود..
+میشه نبرینش..منم میخوام باهاش حرف بزنم..
-نمیشه..من اجازه ندارم اینکارو بکنم.
+خواهش میکنم..اگه برم اجازه بگیرم میذاری..
_لویی!
صدای آقای استایلز بود..اونا منتظرم بودن..با ناامیدی به هری که داشت با خستگی میرفت نگاه کردم..نفس عمیق کشیدم و رفتم پیششون..
-خب لویی..خیلی زحمت کشیدی دیگه آقای تیلرسون کارارو پیگیری میکنه تو برو خونه..
+ولی شما الان کجا میرین؟!
-من میرم خونه ی هری..مجبورم این چند روزو همینجا بمونم تا تکلیفش روشن شه..
+پس هر کاری دارین به من بگین که انجام بدم..
شمارمو بهش دادمو از اونجا اومدم بیرون..هوا گرم شده بود و هیچی برای نهار نخورده بودم..سویت شرتمو درآوردمو رفتم سمت مغازه..

jackpot (L.S) [Completed]Where stories live. Discover now