-صبر کن..
صدای اون مرد متوقفم کرد..+مشکلی پیش اومده؟
-نه.شاید بتونم برات کاری کنم..خوشحالی تو چشمام موج زد رفتم جلوتر مشتاقانه گفتم: هرکاری بخواین براتون انجام میدم..
-من یه نفرو میشناسم میتونی بری پیشش کار کنی اونجا جای خوابم داره..یه مرد مسن که تعمیرات انجام میده شاگردش رفته شهرِ خودش،اون الان به یه نفر احتیاج داره..میخوای معرفیت کنم؟
+بله بله حتما.خیلی ممنون..
-البته باید یکی دو روزی صبر کنی تا از سفر برگرده.
+چی؟!!
دوباره نگرانی به صورتم برگشت..+ولی من از امروز میخوام شروع به کار کنم..
-چرا عجله داری؟
+امم..خب..من..امم..
نمیخواستم بگم که حتی واسه یه شبم جای خواب ندارم حالا فکر میکرد چطور پسریم که حتی یه شبم نمیتونم یه جا پیدا کنم..+باشه..من صبر میکنم..این شمارمه لطفا باهام تماس بگیرید..
خودکارو از رو میز برداشتم و روی دفتری که رو میز بود شمارمو نوشتم...
گرسنم بود خداروشکر پول داشتم، یه ساندویچ خریدم وهمینطور که میخوردم به سمت قمارخونه راه افتادم...
وقتی رفتم تو بار تقریبا خلوت بود خبری از رقص و موسیقی بلند نبود فقط یه عده چنتا میزو اون گوشه اشغال کرده بودن و در حال نوشیدنی خوردن بودن...
رفتم یه نوشیدنی انتخاب کردم و یه گوشه نشستم..اطرافیانمو نگاه میکردم کسی آشنا پیدا نکردم چون دوستایی که تو همون بار پیداشون کردم تقریبا نزدیکای شب میومدن..
اونا به ندرت اینورا پیداشون میشد در واقع این من بودم که همیشه اینجا حاضر و آماده بودم طوری که اگه کسی نمیدونست فکر میکرد من یکی از استخدامی های اینجام..چیزی واسه سرگرمیم وجود نداشت..
پاکت سیگارمو درآوردم و یه نخ رفیق آرامش بخشمو گذاشتم رو لبم...مدتی میگذشت..
یه دور بارو گشتم رفتم طبقه بالا ببینم چه خبره هرچی بیشتر میگذشت آدمای بیشتری میومدن و خیالم راحت میشد..دیگه واقعا حوصلم سر رفته بود گوشیمو درآوردم به یکی از دوستام که خیلیم باهاش صمیمی نبودم بر خلاف همیشه پیام دادم که بیاد اینجا معمولا اینکارو نمیکردم که فکر نکنه همیشه اینجا پلاسم..
چیزی از وضع زندگیم بهشون نگفتم چون اونا پسرای لوس و پولدارین که هراز چندگاهی میان اینجا واسه تفریح و ریخت و پاش نه از سر ناچاری و بدبختی..
تا امروز دلم با همین تفریحا خوش بود ولی از وقتی که ذهنم درگیر این شد که بعد از اینجا کجا باید برم، آشوبی به دلم میوفتاد..
YOU ARE READING
jackpot (L.S) [Completed]
Fanfiction"قمار فقط یه باتلاقه. کافیه گوشه ی پات بیوفته توش تا تورو تا عمق وجودت تو خودش خفه کنه زرنگ باشی دیرتر خفه میشی... احمق باشی زودتر..."