پارت بیست و ششم

5.4K 1K 185
                                    

کش و قوسی به بدن کوفته اش داد و بعد بند دیگه کوله اش رو روی شونه اش انداخت.

هنوز بخاطر مهمونی دیشب و مشروب خوردن اخر شبشون با بک حالش خراب بود.

معده اش میسوخت و سرش سنگینی میکرد.

با دست موهایی رو که مطمئن بود بهم ریخته ان رو یه کم مرتب کرد و بالاخره با قدم های سنگین راه افتاد سمت ورودی دانشگاه.

حتی پیاده روی کوتاهش از ایستگاه اتوبوس تا اینجا خسته اش کرده بود.

هوفی کشید و زیر لب اول یه فحش به سیستم اموزشی و کلاس های سر صبح داد و بعد هم یه فحش به کای چون دلش با این کار الکی خنک میشد.

هنوز چند قدمی از سر در دانشگاه فاصله نگرفته بود که چشماش روی مقصد ثابت این چند وقته اش فرود اومدن.

کای به یکی از درختا تکیه داده بود و هدفون تو گوش درحال ور رفتن با گوشیش بود.

دیدن اینکه کای اومده دانشگاه براش واقعا خوشحال کننده بود...این یعنی که کای تصمیم گرفته بود از مخفی گاهش بیاد بیرون و بذاره افتاب به کله اش بخوره...

به نظر کیونگ افتاب تاثیر زیادی تو پروندن حماقت از سر ادم ها داشت!

به خودش که اومد دید تقریبا یه دقیقه اس که زل زده به کای. فحش دیگه ای به خودش و مجددا به کای داد و سعی کرد پاهای خسته اش رو از زمین بکنه.

اما از شانس نه چندان خوبش سر کای ثانیه اخر بالا اومد و چشم تو چشم شدن.

کیونگ به سرعت نگاهش رو گرفت و بعد با انرژی ای که انگار یهو تو وجودش دمیده شده بود، با قدم های بلند از نزدیک کای فاصله گرفت.

الان قابلیت این رو داشت که حتی پرواز کنه!

سر صبح درحالی که چشماش کاسه خون بود، حس میکرد هنوز مستی از سرش نپریده و حتی موهاشم شونه نکرده بود و لباسش تو همه نقاط ممکن چروک بود وقت مناسبی برای ملاقات با کای نبود!

چون کای حتی با موی ژولیده و لباسای چروک یه جوری موفق میشد شبیه مدلها به نظر برسه درحالی که کیونگ حس میکرد حتی در بهترین حالتش شبیه یه جغد اواره اس که چشماش به خاطر جستجو دنبال موش گشاد شدن.

داشت تازه خدا رو بخاطر فرار موفقیت امیزش شکر میکرد که صدای کای باعث شد سکندری بخوره.

-هی اویزون!!!

گوشای کیونگ قرمز شدن چون الان دانشجوهای تک و توکی که دور و برش بودن داشتن با کنجکاوی و نیش باز نگاش میکردن.

توجهی نکرد و قدم هاش رو تندتر کرد.

-دو کیونگسو!!!

کای داد زد و اینبار کیونگ ناخواسته ایستاد. اخه اولین بار بود که اسمش رو به این حالت از زبون کای میشنید.

••💮SignMate💮•• Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ