با قدم هایی که انگار هدایت اشون دست خودش نبود از فروشگاه زد بیرون و تا جایی که میتونست بدون اینکه فکر کنه تندتند راه رفت اما بالاخره کم اورد و وایساد. برگشت و پشت سرش رو نگاه کرد.
چرا یه لحظه فکر کرده بود چان ممکنه دنبالش بیاد؟؟؟
چرا یه لحظه فکر کرده بود این قراره یه چیز متفاوتی باشه... اما تنها تفاوتش این بود که بک با اجازه دادن به چان برای اولین بار تنها قانون همیشگی زندگیش رو زیر سوال برده بود:
هیچوقت باعث خیانت کسی نشو!
انگشتاش اروم روی قفسه سینه اش بالا رفتن و به قلبش رسیدن. از تپش همچنان شدیدش شوکه شد.
-چرا من باید اولین دیوونگی ات میشدم؟؟؟
زیر لب زمزمه کرد.
دلش میخواست یه چی رو خورد و خاکشیر کنه و بلند داد بزنه.
احساس میکرد سست عنصر ترین موجود دنیاس. درسته که قبلا به خودش اعتراف کرده بود که رییسش تو چشماش داره روز به روز جذاب تر میشه اما ذهن همیشه بی پروای بک جرات نکرده بود تصورات بیشتری راجب چان بکنه.
هربار که ذهنش میومد جلوتر بره با فکر اینکه چان دوست دختری داره که هم نشانشه به در بسته میخورد.
بک هیچوقت حتی فکرش هم نکرده بود چان بخواد قدمی به سمتش برداره...
پس امادگی هم نداشت و حتی نتونسته بود خودداری کنه...
چطور میتونست خودداری کنه وقتی که چان جوری بوسیده بودش که انگار همه زندگیش رو در انتظار این بوسه سپری کرده؟
مورد توجه چان بودن حس خوبی داشت... بک نمیدونست چان چطوری این حس رو تولید میکنه اما فقط اون تا حالا این حس رو به بک داده بود.
اینکه یکی عین چان تاییدت کنه و حواسش بهت باشه خیلی شیرین به نظر میرسید...
با خودت رو راست باش...
تو سرش تکرار کرد.
الان چی میخوای؟
درحالی که اروم اروم قدم برمیداشت و دستاش رو با حرص تو جیب سویشرت اش بیشتر فرو میبرد از خودش پرسید.
الان میخوام دوباره بین بازوهاش باشم و لب هاش رو لب هام باشه چون حس خوبی داشت.
ذهنش صادقانه جواب داد و باعث شد قدم های بک از حرکت بیافتن.
-لعنتــــی!!!
بی اراده تقریبا داد زد و باعث شد چند نفر رهگذری که دور و برش بودن با بهت نگاش کنن.
دستاش رو لای موهاش فرو برد و پلکاش رو روی هم فشار داد.
نمیشه بیون بکهیون... نمیشه...بهش فکر نکن... برو به دوستت سر بزن... بعد هروقت تونستی باهاش دوباره روبرو شی برو بهش بگو دیگه نمیتونی براش کار کنی و بعد همه چی تموم میشه...
ESTÁS LEYENDO
••💮SignMate💮••
Fantasíaتو دنیایی که همه وقتی هجده ساله میشن یه نشانه روی مچ اشون برای شناسایی نیمه گمشده اشون ظاهر میشه بیون بکهیون نشانه ای نداره!اونم مثل هر هجده ساله دیگه ای روز تولدش با شور و شوق مچ اش رو چک کرد اما هیچ خبری از اون نشانه خاص که قرار بود به بکهیون سرنو...