با لرزش گوشی به سرعت انگشتاش رو به سمت جیبش حرکت داد و گوشی رو ازش خارج کرد. با دیدن اسم کسی که داشت بهش زنگ میزد یه لبخند قلبی شکل مهمون لب های درشتش شد و به سرعت دکمه قبول تماس رو زد.
-دو کیونگ سو...
و بله ظاهرا محال بود اون پسر لعنتی تو حالت عادی به خواست خودش بهش زنگ بزنه.
-بله کیم جونگین...
-بیا اینجا!
کیونگ تابی به چشماش داد.
-اینجا کجاست؟
کای با صدای بلندی تو گوشی خمیازه کشید و کیونگ فقط تونست لب هاش رو به نشونه اعتراض روی هم خط کنه.
-خونه ام دیگه...پس کدوم گوری؟
-باز مستی؟ صدات به مستا میخوره!
-نه زیاد...چرا چونه میزنی؟ قبلا که به زور از لای در میومدی تو...
کیونگ خنده ای کرد و نگاهی به لوهان که داشت با جدیتی که در حد اتم شکافتن بود سبزیجات رو برای اماده کردن غذاشون خرد میکرد ،کرد.
-پیش دوستمم...نمیتونم همینجوری ول کنم بیام...
کای هوفی تو گوشی کشید.
-منم دوستتم!!!
کیونگ نیشخندی زد. حالا دیگه مطمئن بود کای حداقل یه کم مشروب خورده. بعد این مدت به اصطلاح دوستی ای که با کای داشت فهمیده بود وقتی که بیش از حد بدخلقه و وقتی زیادی لوس میشه احتمال اینکه حداقل یه پیک الکل وارد خونش شده باشه زیاده.
-کیم جونگین چند بار بهت بگم سر شب مشروب نخور...اصلا چندبار بهت بگم انقدر مشروب نخور!!! سرطان میگیری میمیری!!!
-عین این دوست دخترایی که میخوان مامانت هم باشن رفتار نکن و پاشو بیا اینجا وگرنه میرم سراغ اون یکی دوستم که حسابی ازش بیزاری!!
کای قطع کرد و کیونگ هوف خسته ای کشید. میدونست منظور کای از اون یکی دوستش چی بوده و هیچ جوره تحمل اینکه کای رو دوباره با دستای باندپیچی شده ببینه نداشت. در واقع همین که کای تازگی ها هربار حالش خوب نبود باهاش تماس میگرفت براش خیلی خوشحال کننده بود و نباید میذاشت کای دوباره بخواد ازش فاصله بگیره. با شرمندگی نگاهی به لوهان که غرق اشپزی بود کرد. میدونست لو وقتی رو یه چی تمرکز میکنه حواسش از سایر موارد پرت میشه پس احتمال میداد دوستش حتی متوجه مکالمه تلفنیش نشده باشه. دلش نمیخواست لوهان رو که امروز به طور واضحی گرفته بود تنها بذاره اما کای احمق تر از لوهان بود پس چاره ای نداشت.
-هی لو...
لوهان که خم شده بود روی ماهیتابه و داشت با دقت غذاش رو هم میزد اصلا متوجه صدای کیونگ نشد.
-لوهان!!!
بلندتر صدا کرد و باعث شد لوهان از جا بپره و کفگیر چوبی تو دستش بیافته توی ماهیتابه.
YOU ARE READING
••💮SignMate💮••
Fantasyتو دنیایی که همه وقتی هجده ساله میشن یه نشانه روی مچ اشون برای شناسایی نیمه گمشده اشون ظاهر میشه بیون بکهیون نشانه ای نداره!اونم مثل هر هجده ساله دیگه ای روز تولدش با شور و شوق مچ اش رو چک کرد اما هیچ خبری از اون نشانه خاص که قرار بود به بکهیون سرنو...