-رئیس...
بکهیون بعد یه سکسکه اروم زمزمه کرد و نگاه گیج چانیول از روی زانوهای خودش کنده شد تا توجه اش رو به دستیار نسبتا مستش بده. بکهیون برعکس تمام دفعات قبلی ای که چان مست کردنش رو دیده بود به طور عجیبی این بار اروم و کم حرف شده بود و دیگه خبری از خل و چل بازی های همیشگیش نبود.
-هوم؟
-بگو بله عزیزم...قبلا اینجوری میگفتی!
بکهیون با اخم بامزه ای که بین ابروهاش شکل گرفته بود و لب هایی که با حالت بچگانه ای اویزون بودن غر زد و دوباره به چانیول یاداوری شد که چقدر بکهیون رو وقتی مست میشه دوست داره!
خودش در واقع اونقدرا مست نبود یا شاید مشروب به جای شدت بخشیدن به حس بیخیالیش غم هاش رو هایلایت کرده بود!
اما حرفای بکهیون ...مخصوصا درخواست های این مدلیش حسابی گیجش میکردن...نمیفهمید چرا باید مدلی که بهش جواب میده مهم باشه وقتی اون لعنتی به وضوح بهش گفته از بودن باهاش متنفره...شاید هم اونقدر لوسش کرده بود که بکهیون توقع داشت در هر شرایطی چانیول باهاش مهربون باشه...
هوفی کشید و چرخید سمتش.
-اون موقع شرایط فرق میکرد!
بکهیون تکون بچگانه ای به بدنش به نشونه اعتراض داره.
-نه نه نه!!! هیچ فرقی نداره...تو پارک چانیولی ...من هم هنوز بیون بکهیونم و پارک چانیول باید تا همیشه هربار بیون بکهیون صداش میکنه با مهربونی جواب بده!
چانیول خنده سردی کرد و قلپی از شیشه تو دستش بالا داد.
-بیون بکهیون باز یادش رفته که خودش خواست همه چی عوض بشه...
وقتی این مدلی با هم حرف میزدن چانیول حس میکرد جفتشون اونقدر بچه شدن که حتی حرفاشون رو از زبون خودشون نمیزنن و جوری رفتار میکنن که انگار جفتشون دو تا ادم دیگه ان که باید ازشون به عنوان سوم شخص یاد بشه...
همه چی زیادی گیج کننده شده بود!
جوابش توجه بکهیونی که حالا داشت بی علت با کناره بلیز چانیول ور میرفت رو اصلا جلب نکرد. چرخید و نگاهش رو روی صورت متمرکز پسرِ کنار دستش ثابت کرد. بکهیون عین یه گربه کوچیک که یه گلوله کاموا رو جلوش انداخته باشن چنان داشت با کنار بلیزش ور میرفت که انگار جالب ترین کار دنیا همینه.
-هی...
زمزمه کرد و منتظر موند بکهیون نگاهش کنه اما این اتفاق نیافتاد.
-هی با توام..
سر بکهیون اینبار بالا اومد و چشمای خمار و پاپی شکلش نگاه خسته چانیول رو هدف قرار دادن.
-چطور میتونی وقتی من رو داری تا مرز مردن میبری انقدر اروم و بیخیال باشی؟ چرا به منم یاد نمیدی چطور انقدر همه چی برات اسونه؟
VOCÊ ESTÁ LENDO
••💮SignMate💮••
Fantasiaتو دنیایی که همه وقتی هجده ساله میشن یه نشانه روی مچ اشون برای شناسایی نیمه گمشده اشون ظاهر میشه بیون بکهیون نشانه ای نداره!اونم مثل هر هجده ساله دیگه ای روز تولدش با شور و شوق مچ اش رو چک کرد اما هیچ خبری از اون نشانه خاص که قرار بود به بکهیون سرنو...