🔑بادیگارد~ پارت هشت

3.5K 658 52
                                    


"وقت بیدار شدنه" چانیول بک رو تکون داد و تلاش کرد که بیدارش کنه ولی اون بیدار نمیشد...
چانیول به سمت حموم رفت و وان رو تا نصفه پر از آب یخ کرد.

"چانیول تو اینکارو انجام نمیدی، مگه نه؟" سهون درحالیکه با لبخند چانیول رو تماشا میکرد که شیرهای آب رو میبست، پرسید.

"من دیشب بهش هشدار دادم" چانیول با لبخند گفت و وارد اتاق شد که بکو بیاره.

پتو رو کنار زد و دوباره بکو صدا کرد اما بک "خفه شو" یی نثارش کرد و سرشو زیر بالشت برد تا صدای رو اعصاب بادیگاردش رو نشنوه.

"خب... من بهت هشدار دادم" چانیول خم شد، اونو بلند کرد و سمت حموم برد و پرتش کرد توی آب یخ!!!

"تو عوضی لعنتی" بک درحالیکه توی آب دست و پا میزد جیغ زد.
"عااا... من بهت هشدار داده بودم" چانیول با پوزخند از حموم خارج شد و به سمت اشپزخونه رفت.
چن و مینسوک دوییدن که ببینن اینهمه صدا برای چیه و بک رو دیدن که درحالیکه آب رو به همه جا میپاشید از وان بیرون بیرون میومد... لباسش مثل پوست دوم به تنش چسبیده بود !
به بیرون حمله کرد تا بادیگاردشو پیدا کنه...

"فک کردی چه خری هستی؟" بک با داد گفت درحالیکه چانیولو خیلی خونسرد درحال قهوه خوردن دید.

"مشکل چیه سوییت هارت؟" چانیول بهش لبخند زد.

"تو منو توی آب یخ غرق کردی، میخوای‌ بکشیم؟؟" توی صورت چانیول داد زد.

"من دیشب بهت هشدار دادم سوییت هارت" یکم از قهوه‌اش خورد و به کانتر تکیه داد درحالیکه بک رو واقعا عصبانی کرده بود.

"تو اخراجی!" با داد گفت و حوله‌ای که کای به سمتش گرفته بود قاپید و به اتاقش رفت.

"مشکلی نیست سوییت هارت" چانیول درحالی که لیوانشو توی سینک میذاشت متقابلا داد زد.

"یول تو که واقعا نمیری؟" سهون در گوش چانیول پچ پچ کرد.

" نه ولی لازم نیست اون بدونه." و از اتاق هتل بیرون رفت.

چن در زد "بک درو وا کن"

"چیه؟" بک درو باز کرد و داد زد...نزدیک بود کاری کنه که چن بیچاره بیوفته!
چن با ترس به در بسته اشاره کرد "چانیول رفت"

"چه بهتر، همون جوری منو پرت کرد توی حموم، سرماش تنهایی میتونست منو بکشه!!!" بک خودشو خشک کرد و وسایلشو برای کنسرت آخر شب جمع کرد.

"اوه خفه شو بک من که میدونم تو ازش خوشت میاد" چن با لبخند خودشو پرت کرد رو تخت.

بک یه جفت جوراب تمیز به سمتش پرت کرد:" من ازش خوشم نمیاد"

" آره آره این خیلی واضحه بک"

"اوه دقیقا مثل تو و مینسوک" ساکشو بست و بلند خندید.

The Bodyguard (‌کامل شده)Where stories live. Discover now