🔑بادیگارد~ پارت بیست

3.1K 607 91
                                    


به هتل رسید...
برای خودش متاسف بود...بک وقتی راهرو رو طی کرد وارد اتاقش شد و خودش رو روی تخت پرت کرد و نفس عمیقی کشید.

"بادیگارد لعنتی...کلافم میکنه
کاری میکنه تا قلبمو دربرابرش ببازم، بهم میگه بهش خیانت میکنم، اون فکر میکنه کیه؟؟؟" بکهیون جمله اخرش رو با داد گفت و به هوا لگدی انداخت.

"الان بهتری؟" صدایی باعث شد تو جاش بپره.

"متاسفم لوهان، نمیدونستم اینجایی!" بکهیون روی تختش نشست و به لوهان نگاه کرد...
لوهان چراغ خواب رو روشن کرد.

"داشتی گریه میکردی، تخمای کیو باید ببرم؟"
لوهان از تخت پرید و سمت دوستش رفت..وقتی کنارش نشست بازوهاش رو دورش پیچید و به آغوش راحتش دعوتش کرد..

"هیچکی لولو، حالم خوب میشه"
بکهیون نفسی گرفت و لبخند مصنوعی تحویلش داد.

"تو دروغ گفتن مضخرفی، میدونم بخاطر چانیوله، دلتو کاملا بهش باختی مگه نه!؟"

"همین الانشم میدونی که اونطوریه...اما اون میگه وقتی باهم باشیم باز فریبش میدم"
بکهیون با چشمهای غمگین به دوستش نگاه کرد اما ناگهان لوهان با عصبانیت از جاش بلند شد..

"چه غلطی کرد؟ اون واقعا همچین حرفی زد؟"لوهان درحالیکه که شلوار بیرونش رو میپوشید...صورتش رفته رفته بیشتر سرخ میشد.

"اره اما بخاطر اینکه اون از من پرسید وقتی داشتم اون رو،که خودت میدونی کیو میگم،میبوسیدم اگه به آشپزخونه وارد نمیشد باهاش سکس میکردم یا نه"
بکهیون سرش رو پایین انداخت و به دستاش خیره شد.

"اوه بیون بکهیون بهم بگو که بهش نگفتی آرههه"
لوهان سمت بک خم شد و دستاشو گرفت.

"ا...اره" بک جرئت نگاه کردن بهش رو نداشت.

"اوه بکهیون تو واقعا احمقی!!!"
لوهان ازش فاصله گرفت و روبرو روی تخت خودش نشست.

"من باتو چیکار کنم" لوهان به ارومی خندید.

"  کاری کن چانیول دوباره منو بخواد" بکهیون اب دماغش رو بالا کشید و لبخندی زد.

"صبر کن نه...اگر میخوایش خودت باید بدستش بیاری..اون بکهیونی که دنیا جلوش زانو میزد کجا رفته...؟"
لوهان ایستاد و هودیشو تنش کرد.

" کجا داری میری؟" بکهیون حرکاتشو با چشم دنبال کرد و با لحن نگرانی پرسید.

"من میکاپ ارتیست توام و از همه مهمتر دوستت،پس الان قراره اون قیافه مخوفتو که از گریه ورم کرده درست کنم و بعد از این اتاق پرتت میکنم بیرون تا بری باهاش حرف بزنی"
لوهان لبخند درخشانی زد و سمت کیف آرایشگریش رفت.

"تو لوازم کاریتو باخودت اوردی!؟ من فکر میکردم این سفر یه استراحت کوتاه برای همه اس!"
بکهیون هم بلند شد وسمتش رفت و با دیدن اون همه وسایل شوکه شد.

The Bodyguard (‌کامل شده)Donde viven las historias. Descúbrelo ahora