🔑بادیگارد~پارت بیست و دو

2.7K 562 84
                                    

Chanyeol pov.

باهم دور استخر نشسته بودیم که تلفنم شروع کرد به زنگ خوردن.

"سلام"

"سلام چانیول، منم سوهو یه مشکلی پیش اومده!"
از بقیه عذرخواهی خواستم و ازشون دور شدم اما متوجه شدم که بک با نگرانی بهم چشم دوخته.

- چیشده؟

-یکی سعی کرده وارد خوابگاه بشه، و یه جعبه دیگه هم پیدا شده

- لعنتی...کسی هم آسیب دیده؟ افراد من چیکار کردن؟

- اره چانیول الان همه چی تحت کنترله، افرادت اول بهم خبر دادن!

-باشه الان بهش میرسم!

-چانیول من میخواستم بگم....ببین میدونم که طبق قرارداد فقط قرار بود پسرارو ببری ژاپن و ازت خواستم اونجا حواست بهشون باشه ولی اینطور که وضعیت پیش اومده مجبورم برای کل تایم استخدامت کنم!

برگشتم و به بک نگاه کردم که حواسش بهم نبود و با بقیه شوخی میکرد...و صدای قهقهه هاشون لبخند روی لبم آورد.

- چانیول اونجایی؟

-اره سوهو اینجام، با بقیه صحبت میکنم...و فکر نکنم مشکلی با اینکه بادیگاردشون باشیم داشته باشن! ما دقیقا پس فردا برمیگردیم...اونموقع تو دفتر باهات ملاقات میکنم.

-عالیه چانیول پس میبینمت، ممنونم!

تماس رو که قطع کردم پیش بقیه رفتم و پاهامو تو استخر دراز کردم...بک نگاه خجالتی بهم انداخت از اونجایی که فعلا نمیخواست کسی متوجه رابطمون بشه و من هم مثل قبل وانمود کردم اهمیتی بهش نمیدم.

"من نمیخوام برگردم خونه، میخوام اینجا زندگی کنم، اینجا ازدواج کنم و خانواده داشته باشم"
لوهان درحالیکه روی آب دراز کشیده بود گفت و من تونستم لبخند پنهانی سهون رو ببینم.
'خب اون دو تا هم باهم قرار میزارن!؟ '
پیش خودم فکر کردم...

به کای نگاه کردم که تمام تلاشش رو میکرد تا توجهی به دی او نکنه اما رفتارش کاملا ضایع بود مخصوصا از وقتی که اونهارو تو غار دیدیم.

چن و مینسوک هم تو دنیای کوچیک خودشون غرق بودن و رو صندلی های لم داده بودن و زیر افتاب میگفتنو میخندیدن.

گوشیمو رو یکی از صندلی ها گذاشتم و داخل آب پریدم و تا عمقش رفتم...کمی شنا کردم و برای گرفتن هوا دوباره بالا اومدم...
برگشتم و سمتی از استخر بک رو دیدم، دوباره به عمق آب شنا کردم و اینبار درست جلوی بک رو آب اومدم که باعث شد تو جاش بپره، موهامو از جلوی صورتم کنار زدم درحالیکه آب از همه جام پایین میریخت.

The Bodyguard (‌کامل شده)Where stories live. Discover now