"خب بهتره اول بشینی!"بکهیون به آرومی روی مبل جا گرفت و به چانیول نگاه کرد.
"درمورد چی میخوای باهام حرف بزنی؟"
چانیول با لبخند پرسید و باعث شد پسر کوچکتر سرخ بشه و به پاهاش نگاه کنه."درباره خودمون و اتفاقی که افتاده"
لبخند مصنوعی زد و درحالیکه پروانه ها تو شکمش ورجه ووجه میکردن با استرس منتظر جواب پسر بزرگتر شد."من فکر میکردم دیگه مایی وجود نداره"
چان در حالیکه سرشو خم کرده بود و به بک زل زده بود گفت."چانیول ما باهم خوابیدیم...و بعد همه اون اتفاقات کوفتی افتاده تو اول سربه سرم گذاشتی و منو عصبانی کردی منم حسودی کردم و متقابلا جوابتو دادم واسه همین دهیونو بوسیدم"
بک با دیدن نگاه بد چانیول اخم کرد."متاسفم که اول من سر به سرت گذاشتم نباید اینکارو میکردم، فقط فکر میکردم میتونه یکم فان باشه اما تو موضوع رو به جاهای دیگه کشوندیش، وقتی اومدم تو و تورو وقتی میبوسیدیش دیدم مثل جهنم واسم دردناک بود" چانیول وقتی حرف میزد نمیتونست به بک نگاه کنه، احساس میکرد الانه که گریش بگیره...انگار سخت قلبشو بهش باخته بود...
"چطوری میتونم درستش کنم؟...نمیتونیم فقط به بقیه بگیم که ما باهمیم....."بک ادامه حرفشو خورد.
"ما باهمیم بک؟...بعد از اینکه دهیون رو بوسیدی و گفتی که بهتر از هرکسی میبوسه!؟"
چان با پوزخند گفت و بک نفس عمیقی کشید تا آرامش خودشو حفظ کنه."چانیول ما باهم سکس کردیم، تو خودت میدونی که دوست دارم و اونا رو درمورد بکهیون گفتم که فقط عصبی و حسودت کنم"
"اوکی بزار اینو ازت بپرسم بک، باهام صادق باش" چانیول بلند شد و ایستاد و درد زیر شلوارش دوباره شروع شد.
"باشه" بکهیون به پسر بلند تر خیره شد.
"اگه من اون موقع وارد آشپزخونه نمیشدم، ممکن بود که تو و دهیون بعدش باهم بخوابین؟" چان پشتش رو به بک کرد...از جوابی که ممکن بود از چشماش بخونه میترسید.
"شاید، آره" بک جواب داد قبل از اینکه صورتشو با دستاش بپوشونه...میدونست چه اتفاقی بعدش میوفته...
"خب پس دیگه دلیلی وجود نداره ما باهم باشیم" چان برگشت و به اون در حالیکه چشماش خیس بود نگاه کرد.
"بهم گفتی صادق باشم"
بک هم بلند شد و اشکاش رو که داشت میریخت با مچ دستش پس زد."درسته و ممنونم بودی" چانیول اخم کرد و حس کرد که قلبش شکسته...
"هردومون از اولش هم اشتباه کردیم، من شروع کردم و تو کشش دادی بعدش قراره چطوری با این کنار بیایم"
چانیول سعی کرد با قاطعیت حرفشو بزنه اما نتونست و صداش لرزید و باعث شد پسر کوچکتر با چشمهای غمگین بهش نگاه کنه.
YOU ARE READING
The Bodyguard (کامل شده)
Fanfictionفن فیکشن "بادیگارد" 🍷•• Name: The Bodyguard 🍷•• Couple: Chanbaek (Main), Kaisoo, Hunhan, Sulay & Xiuchen 🍷•• Genre: Romance, Dram, Action, Nc+21 🍷•• Writer: Cclay 🍷•• Translator: Sezuall #Completed خلاصه داستان: بیون بکهیون، عضو گروه محبوب CB...