وقتی وارد شد بکهیون رو دید که روی کانتر نشسته بود و دهیون بین
پاهاش قرار داشت و همدیگررو عمیقا میبوسیدند..."ببخشید فقط میخواستم بطری آبو از یخچال بردارم" چانیول مطمئن شد تا صداش به قدری بلند باشه که حواس اون دورو از بوسه عمیقشون پرت کنه.
"چانیول!!!" بکهیون اسمش رو صدا زد و دهیون رو کناری هول داد.
لعنتی به خودش فرستاد و از کانتر پایین پریدو به دنبال پسر قد بلند راه افتاد."بزار توضیح بدم" از بازوش گرفت و اونو متوقف کرد.
"چیزی واسه توضیح دادن وجود نداره" چان به پایین به پسر کوچکتر نگاه کرد و بازوش رو به زور از دستش بیرون کشید و باعث شد بک چند قدمی جلو هول داده بشه...
ساکش رو از روی مبل برداشت و سمت اتاقش رفت دروکوبید و ساک و بطری رو روی تخت پرت کرد.بک دروباز کرد و دوباره نزدیکش رفت:
"چان بزار حرف بزنم لطفا""لازم نیس سوییت هارت میدونم چی میخوای بگی"
چان لبخندی زد و سمت اتاق نشیمن جایی که همه تو شوک بودند،رفت.
"رئیس من میتونم توضیح بدم"
دهیون با ترس به نزدیک شدن پسر بلندتر نگاه کرد و وقتی چان با دستهای مشت شده روبروش قرار گرفت سهون سریعا سمتشون رفت چون میدونست این حالت رئیسش فقط یه معنی داره...دعوا !!!"برای بقیه شب دیگه نیازی بهت نیست حالا میتونی با تمین بری " از بین دندونهای بهم چفت شدش گفت تنها یک فوت لازم بود تا مشتش رو بکوبه تو صورتش.
"ب..بله رئیس" دهیون تا کمر خم شد و قدمی به عقب برداشت و سمت در پا تند کرد و تمین هم به دنبالش از اونجا خارج شدند.
"رئیس چیشده؟" کای پرسید و نگاه مضطربی به بقیه انداخت.
"چرا از بکهیون نمیپرسی؟" چان قبل از اینکه به اتاقش بره با کف دستش رو سینه کای کوبید.
"اینجا چه خبره؟" مینسوک پرسید اما بکهیون به کوبیدن در ادامه داد.
"چـیـــــــــــــه؟ " چانیول محکم دروباز کرد و باعث شد پسر کوچیکتر تو جاش بپره.
"بزار باهم حرف بزنیم" بک با نگرانی گفت.
"میشه یکی اینجا بهم بگه چه خبرهههه؟" چن داد کشید.
"هیچی! فقط بکهیون داشت تو آشپزخونه دهیون رو میبوسید" چان به اتاقش برگشت و همه رو شوک زده اونجا رها کرد.
" کای، سهون نظرتون چیه یکم بریم بیرون!؟" مینسوک با چشمهای گشاد شده گفت.
"باشه، بریم" همه کت هاشون رو برداشتن و تقریبا از خوابگاه فرار کردند.
"چانیول باهام حرف بزن" بکهیون دوباره تلاش کرد تا توجه بادیگاردشو جلب کنه.
چانیول کاملا پسر کوچکتر رو نادیده گرفت و خواست تا لباسهای بیرونشو عوض کنه و وقتی تاپش رو جلوی چشمهای اون دراورد بک خجالت کشید و لبهاشو گاز گرفت.
YOU ARE READING
The Bodyguard (کامل شده)
Fanfictionفن فیکشن "بادیگارد" 🍷•• Name: The Bodyguard 🍷•• Couple: Chanbaek (Main), Kaisoo, Hunhan, Sulay & Xiuchen 🍷•• Genre: Romance, Dram, Action, Nc+21 🍷•• Writer: Cclay 🍷•• Translator: Sezuall #Completed خلاصه داستان: بیون بکهیون، عضو گروه محبوب CB...