🔞🔞🔞
" بک بلند شو، ما هممون حاضریم..زود باش بریم صبحونه بخوریم" لوهان تکونم داد."دارم از گشنگی میمیرم، دیشب چیزی نخوردم" رو تخت نشستم و چشمامو مالیدم و کش و قوسی به بدنم دادم...
از تخت بلند شدم و سمت حموم رفتم تا کار های روتین روزانمو انجام بدم."خب چه اتفاقی بین تو و اون دراز خوشتیپ افتاد، دیشب اومدنتو متوجه نشدم."
لوهان از اون طرف دیگه در بلند داد زد و باعث شد لبخندی بزنم...در و باز کردم که قدمی به عقب رفت."خوب بود، رو پاش نشستم و بوسیدمش ولی اون بهم گفت اینکارو نکنم...خب منم تصمیممو گرفتم، دیگه تسلیم نمیشم لولو، هیچوقت!" زود لباسهامو پوشیدم و هردو آماده شدیم تا بریم و صبحونه بخوریم.
♡♡♡♡♡♡
با رسیدن به رستوران هتل دیدیم که همه از قبل رسیدن و مشغول خوردنن...نزدیک رفتم و کنار اون دو کفتر عاشق،چن و مینسوک نشستم...اما با دیدن اینکه اوندو تو دنیای عشق خودشون غرق شدن و صبحانمو کوفتم کردن سمت دیگه رفتم و کنار سهون نشستم."در مورد دیشب متاسفم سهون، چانیول کجاست"
آروم زمزمه کردم تا بقیه صدامونو نشنون."پشت سرتم" چانیول از پشت سرم گفت که باعث شد تو جام بپرم و سهون هم آبمیوه شو زمین بریزه.
"سلام...صبح بخیر" با لکنت گفتم و چان لبخند ژکوندی تحویلم داد.
"بخیر" جواب داد و با بشقاب غذاش نشست.
"خب همه امروز قراره بریم بیرون مگه نه"
لوهان با دهن پر از غذا پرسید."اره فکر کنم باید بریم کمی این اطرافو بگردیم"
سهون در حالیکه به لوهان بیچاره چشمک میزد جواب داد و باعث شد اون کاملا خودشو گم کنه.نتونستم به این فکر نکنم که همه داشتن باهم جفت میشدن به جز من...
باید این مشکلو حل کنم و چیزی که میخوامو بدست بیارم.وقتی صبحونه تموم شد هممون دوش گرفتیم و آماده شدیم تا بریم و کمی بگردیم. به چانیول که جلوی من و لوهان همراه با سهون راه میرفت نگاه کردم.
"جدی اگه شما باهم نباشین فکر کنم خودمو میکشم...واقعا دیگه خسته شدم اشکای تو یا اونو تحمل کنم، یا باهم راه میاین و برای مراسم عروسیتون برنامه ریزی میکنم و یا مراسم تشییع جنازه هردوتونو!!!" لوهان گفت و قبل از اینکه دست سهون رو بگیره و کمی از ما دور بشه، لبخندی زد.
"جایی دلت میخواد بری؟"
چانیول درحالیکه دستاش تو جیبش بود پرسید."دلم میخواد برم به همون ساحل دوباره، شاید چندتا عکس بگیرم واقعا قشنگ بود" با لبخند گفتم و به مردمی که دست تو دست هم راه میرفتن و یا بچه هاشون بازی میکردن، نگاه کردم.
STAI LEGGENDO
The Bodyguard (کامل شده)
Fanfictionفن فیکشن "بادیگارد" 🍷•• Name: The Bodyguard 🍷•• Couple: Chanbaek (Main), Kaisoo, Hunhan, Sulay & Xiuchen 🍷•• Genre: Romance, Dram, Action, Nc+21 🍷•• Writer: Cclay 🍷•• Translator: Sezuall #Completed خلاصه داستان: بیون بکهیون، عضو گروه محبوب CB...