Smut part🔞Chanyeol's pov
هر دو دستمو رو صورتش گذاشتم و به آرومی شروع کردم به بوسیدنش.
" چان چقد دلم واست تنگ شده بود..."
آروم زمزمه کرد...
بوسه هام رو از زیر گوشش ادامه دادم و به سیبک گلوی گردنش رسیدم." منو به تخت ببر"
در حالی که به ناله افتاده بود زیر گوشم گفت و من به آرومی به طرف تخت هدایتش کردم.
روی تخت نشستم و اون رو به روم ایستاد، دستش رو گرفتم به طرف خودم کشیدمش تا نزدیک تر بشه...
از زیر هودیش گرفت و بالا کشید و اون را به زمین انداخت!
با دیدن بدن لختش لب پایینم رو گاز گرفتم." چانیول مراقب باش لبت همین الانشم زخمیه!"
آروم گفت و من از جلوی شلوارش گرفتم و بک رو روی پاهام نشوندم، در حالی که هر دو پاهاش دو طرف بدنم بود به آرومی صورتشو نزدیک آورد و محکم منو بوسید یکی از دستام رو به گردنش رسوندم و همونطور با لمس های آروم و با حوصله سمت باسنش بردم، محکم چنگش زدم که بک با صدای بلندی داخل دهنم ناله کرد."باید اینارو درشون بیاریم" یکم به عقب بردمش تا بتونم از رو تخت بلند شم... از بالای شلوارش گرفتم و تا مچ پاش پایین کشیدم.
اون پاهای زیبای وسوسه انگیز..." خیلی خوشگلن سوییت هارت"
قبل از اینکه شروع به کاشتن بوسه های ریزی رو شکمش بکنم زمزمه کردم، بدنش رو تکون داد به موهام چنگ زد و به طرف پایین هل داد." هنوز نه بیبی"
نیشخندی به قیافه ی شکست خوردش زدم." لطفا چانیول... سر به سرم نزار!"
سریع بلند شدم و شلوارم رو درآوردم و کناری انداختم با اون نگاه آتشینش بهم چشم دوخته بود، گرفتم و بلندش کردم پاهاش رو دور کمرم حلقه کرد. بی درنگ به سمت لبهاش حمله کردم و بدون اینکه اجازه بدم نفس بکشه بوسیدمش!
"چانیول لطفا رو تخت انجامش بده... نه کنار دیوار!!" با حالت زاری گفت اما بی توجه بهش سمت بالکن رفتم.
"چانیول دیوونه شدی؟" وقتی دیدم تو بغلم جمع شد تا بدنش رو پنهون کنه خندم گرفت، تمام چراغ های خونه و بالکن رو خاموش کردم و الان فقط نور ماه اطرافمون رو روشن کرده بود و سایمون رو دیوار و کف بالکن افتاده بود!
" خوش میگذره سوییت هارت"
کمی خم شدم تا پاهاش به زمین برسه و بعد چرخوندمش تا منظره زیبای شهر روبرومون رو ببینه!"یکی ممکنه ببینتمون!"
کمی از ترس می لرزید عضوش رو سعی میکرد با دستهاش پنهون کنه، خم شدم و بوسه رو شونش کاشتم به خودم فشارش دادم میتونستم باسن جذاب و رو فرمش رو کاملا احساس کنم."چا...چانیول! لعنت بهت دیوونه شدی!؟"
آروم نالید، کمی خودش رو عقب کشید تا توی تاریکی فرو بره، سرش رو گرفتم و اجازه ندادم بیشتر از این پنهون بشه جلو کشیدمش و اونو به نرده ها چسبوندم وقتی لبهاش جلوی صورتم قرار گرفت با لبهای خودم شکارش کردم...
دستام رو پایین بردم و بعد از کنار زدن دستاش عضوش رو چنگ زدم، لرزش پاهاش رو حس کردم دوباره ناله بلندی کرد.
YOU ARE READING
The Bodyguard (کامل شده)
Fanfictionفن فیکشن "بادیگارد" 🍷•• Name: The Bodyguard 🍷•• Couple: Chanbaek (Main), Kaisoo, Hunhan, Sulay & Xiuchen 🍷•• Genre: Romance, Dram, Action, Nc+21 🍷•• Writer: Cclay 🍷•• Translator: Sezuall #Completed خلاصه داستان: بیون بکهیون، عضو گروه محبوب CB...