🔑بادیگارد ~پارت ده

3.6K 660 77
                                    

No pov.

چانیول برگشت خونه و بکو دید که راحت رو مبل لم داده...
"عه فکر میکردم امشب قرار داری. الان نباید اماده بشی؟" چانیول گفت و بک خنده‌ای تحویلش داد.

"چرا داشتم ولی ازش خواستم روزی که بیکار بودم بیاد اینجا. بهرحال اینجا راحتترم هستیم اگه منظورمو بفهمی" بک درحالیکه سمت اتاقش میرفت چشمکی تحویل چانیول داد. سریع تلفنشو درآورد و به هیچول زنگ زد!

" سلام بک چه خبرا؟"

" هی نظرت چیه به جای اینکه قرارو کنسل کنیم بیای اینجا؟"

" بک تو قبلا کنسل کردی گفتی که خسته‌ای به علاوه من میخوام با دوست پسرم برم بیرون"

"وای لطفا... من به کمکت نیاز دارم"

" دقیقا چه جور کمکی؟"

"یه کاری کنم بادیگاردم حسودی کنه"

" بک داری جدی حرف میزنی؟"

"عااا لطفا این کارو به خاطر من بکن فقط وانمود کن دوست پسرمی"

" مطمعنا دوست پسرم موافقت نمیکنه"

" بهش بگو براش ایفون میخرم"

" اوکی صبر کن بهش بگم"

بک صدای خندهاشونو میشنید و دوست پسر هیچول گوشیو گرفت:
"هی بک اون میاد ولی من میخوام همه شایعاتو بشنوم. اون بادیگارده خیلی هاته و تو نیاز به یه نفر داری. قراره تو رو بندازیم بهش"
هیچول تلفنو گرفت...

"تو خیلی خوش شانسی که من و دوست پسرم دوسِت داریم ولی فکر میکنی این واقعا جواب بده؟"

"من فقط میخوام یکم حسودی کنه هیچ ضرری تو اینکار نیست"

"باشه بک ولی اگه کار نکنه همشو خودت گردن میگیری، یکم دیگه میبینمت"

"این اتفاق نمیوفته تو یه اسم کیوت برای من انتخاب کن قبل از اینکه بیای"

" وای خدایا... چرا دارم این کارو میکنم؟"

" چون منو خیلی دوست داری. میبینمت!"
بک قطع کرد و سریع دوید تو اتاق تا لباسشو برا دیدن دوست پسر فیکش عوض کنه.

" هی بک کجایی؟" چن درحالیکه در اتاق بکو میزد داد کشید.

" این توعم چن"

" من، مینسوک و کای و سهون داریم میریم فیلم ببینیم میخوای بیای؟" چن روی تخت نشست و بک دستپاچرو نگاه کرد که به سمت کمد میرفت.

" کدوم فیلم؟" بک پرسید.

" همون جدیده که موزیکال و لیدی گاگا بازی کرده" چن گفت.

" من خودم برنامه دارم"

" دارم میبینم، چه خبره؟"

"هیچی هیچول قراره بیاد اینجا" بک یه شلوار تنگ برداشت و چن اخم کرد...
" بک اونا شلوارایین که تو قرارا میپوشی نگو که میخوای چیزی که دارم بهش فکر میکنمو انجام بدی" چن ایستاد!

The Bodyguard (‌کامل شده)Where stories live. Discover now