Baek's pov.
"چرا تاریکه؟... بقیه کجان؟...
چانیول اونجایی؟...من کجام؟؟؟"بلند میشم و میشینم و چشمام رو محکم مالش میدم تا شاید چیزی ببینم ولی همه جا کاملا تو تاریکی غرق شده.
خودمو به کیفم میرسونم و از جیب کوچیکش اون گیتار کوچیکی که چانیول بهم داده بود رو پیدا میکنم.
دکمه اش رو فشار میدم و ارزو میکنم که چانیول صداشو بشنوه و هرچه زودتر بیاد پیشم!"چا...چانیول؟..تو..تو کجایی؟"
نمیتونم لرزش بدنم رو از ترس کنترل کنم... شروع میکنم به گریه کردن! من تنهام...
ما دیشب همممون کنار آتیش بودیم، حرف میزدیم و میخندیدیم...
یادمه که رو پای چانیول به خواب رفتم!
ولی الان...
حسش نمیکنم...نمیبینمش!دوباره دکمه رو فشار میدم:
"لطفا چانیول...کجایی؟..بهت نیاز دارم!"No pov.
"چانیول! بک داره تو خواب تکون میخوره و هرکاری میکنم بیدار نمیشه!" چن بلند چان رو صدا زد... درحالیکه با کای صبح زود از هواپیما خارج شده بودن تا اطراف رو نگاه کنن با حرف چن سریعا به داخل رفتن...
چانیول سمت بک دوید:
"مشکل چیه؟"
کنارش زانو زد و سعی کرد با پتو بیشتر بپوشونتش."بک بیبی بلند شو"
چانیول سر پسر کوچکتر رو بلند کرد و دستش رو پشت سرش برد و نگه داشت و درحالیکه با اون یکی دستش صورتش رو نوازش میکرد دوباره به التماس افتاد:
"زودباش بیبی! لطفا بیدار شو"چانیول کمی تکونش داد اما وقتی حرکتی ازش ندید سرش رو بلند کرد و بقیه رو دید که دورش جمع شدن:
"ضربان قلبش تند میزنه و بدنش خیلی داغه"
کم کم داشت میترسید دوباره تلاش کرد تا بک رو بیدار کنه."اینو بده بهش"
کای بطری آبی رو طرفش گرفت و چان به آرومی قطره قطره به لبهای بک ریخت."چانیول پاهاشو ببین!!!"
چن درحالیکه زخمای بک رو چک میکرد میگفت."لعنتی!!! پاهاش بدجوری عفونت کرده و زخماش اصلا خوب نیست...اگه بزودی کمک نرسه ممکنه بدنش به شوک بره... یا بدتر!!!"
چن با ناراحتی گفت و جعبه کمک های اولیه رو از دست مینسوک گرفت اما فقط تونست کرم ضدعفونی پیدا کنه و چیزی نبود که به وضعیت بک کمک کنه!"خیلی خب من میخوام برم بیرون و بگردم تا شاید کسی رو برای کمک پیدا کنم، کسی باهام میاد؟"
کای پرسید و بلافاصله دی او و مینسوک دستشون رو بلند کردن... قبل از اینکه از هواپیما بیرون برن یکم آب با خودشون برداشتن."بیبی خواهش میکنم تحمل کن، بخاطر من بجنگ...لطفا"
چانیول بک رو کامل رو زمین دراز کرد و پتو هارو از اطرافش کنار انداخت تا شاید بتونه دمای بدنشو پایین بیاره!"ممکنه که اون...."
چانیول نتونست حرفش رو ادامه بده، گونه های بک رو نوازش کرد و دعا کرد تا فقط کای یا بقیه بتونن کسی رو برای کمک پیدا بکنن...
YOU ARE READING
The Bodyguard (کامل شده)
Fanfictionفن فیکشن "بادیگارد" 🍷•• Name: The Bodyguard 🍷•• Couple: Chanbaek (Main), Kaisoo, Hunhan, Sulay & Xiuchen 🍷•• Genre: Romance, Dram, Action, Nc+21 🍷•• Writer: Cclay 🍷•• Translator: Sezuall #Completed خلاصه داستان: بیون بکهیون، عضو گروه محبوب CB...