جلوی بدنش رو با حولهی سفید پوشوند تا بدنش رو از دید بقیه مخفی نگهداره. با کج خلقی، همینطور که زیر لب غر میزد کسی رو که برای اولین بار پیشنهاد به ساحل اومدنشون رو داده بود لعنت کرد. آفتاب مستقیم به چشمش میتابید و انگار از دور داشت انگشت میانیش رو تو چشمش فرو میکرد. کاش میتونست ابر رو متقاعد کنه تا خوشید رو در آغوش بگیره بلکه یکم از شدت نورش کم بشه ولی آسمون جوری یکدست و آبی بود که انگار مدتهاست ابر و خوشید باهم قهرن. از شلوارک نارنجی گل گلیش انزجار داشت و اگه ممکن بود اون حولهی لعنتی رو که با تمام بلند بودنش برای پوشوندن تمام بدنش کوتاه بود مثل پتو دور خودش میپیچید.
زیر چتر بزرگی که روی زمین سایه انداخته بود دراز کشید وحوله رو با دقت دور بدنش پیچید تا پوست سفیدش در معرض دید قرار نگیره. به طرز عجیبی از اینکه کسی بدنش رو ببینه تنفر داشت. انگار تنها کسی که درعذاب بود خودش بود چون همه با رضایت و شادی تو ساحل میدویدند و از هوای گرم لذت میبردند. به جرأت میتونست بگه کریس با اون شلوارک آبی آسمونی که روش طرح درخت نخل داشت و کلاه حصیری لبه دارش مضحکترین چیزی بود که تو کل زندگیش دیده ولی کریس اصلا اینطور فکر نمیکرد. جوری با اعتماد به نفس روی صندلی دراز کشیده بود و آفتاب میگرفت که انگار برای گرفتن فتوشات اومده و لیوان آب پرتقالش رو جوری به لبش نزدیک میکرد انگار توی دو دوره از مسابقات سکسیترین مرد جهان اول شده. البته کارهای کریس فقط از نظر جونمیون مضحک و خنده دار بود و بقیه برای ژستش ضعف میکردند. این رو میشد از دخترهای جوونی که با دیدن کریس، آب دهنشون راه افتاده بود فهمید. دخترهای جوون از هر طرف کریس رو دوره کرده بودن و هر کدومشون به بهانهای به کریس نزدیک میشدند تا یه جوری سر صحبت رو باهاش باز کنند ولی چیزی به جز رفتار سرد کریس نسیبشون نمیشد. خیلی دلش میخواست بدونه کریس چی به اون دخترها میگه که به محض حرف زدن با کریس لبهاشون به سمت پایین خم میشه یا اخمهاشون تو هم میره. چند دقیقهای بود که با خیال راحت لم داده بود و کریس رو دید میزد، بیخبر از اینکه کریس از پشت عینک آفتابیش تمام مدت زیر نظرش داشته.
درست تو همین لحظه که داشت توی ذهنش سر تا پای کریس رو زیر سوال میبرد و از تاروپود جسم و روحش ایراد میگرفت، کریس تو ذهنش تصور میکرد که جونمیون چقدر شیفته و دلباختهاش شده. دخترهای زیادی بودن که ازش تعریف میکردند و دور و برش میچرخیدند ولی تا حالا هیچ پسری اینطوری به بدن نیمهبرهنهاش خیره نشده بود. اینکه حتی پسرها هم نمیتونستند از بدنش چشم بردارند هیجانزدهاش میکرد ولی خبر نداشت جونمیون تو ذهنش اصلا تحسینش نمیکنه و تمام فکرش پیش اون شلوارک آبی و استایل جلفشه. ظاهر کریس برای خیلیها جذاب بود و این مدل لباس پوشیدن این روزها ترند محسوب میشد اما این طرز لباس پوشیدن برای جونمیونی که تمام عمر اندازهی پاچهی شلوارش از 90سانتی متر تجاوز نکرده بود غیرقابل درک و جلف بود.
BINABASA MO ANG
⌊🖤black diamond🖤⌉
Action💎فیک:الماس سیاه 💎وضعیت: کامل شده 💎کاپل ها: چانبک(اصلی)، کایسو ،کریسهو 💎ژانر : رمنس،اسمات،جنایی 💎نویسنده : یونیــــــڪ🌸🍃 خلاصه : ↓ بیون بکهیون پلیس تازه کاریه که منتقل میشه به ایستگاه پلیسی که پارک چانیول توش کار میکنه و بعد از ورودش سعی میک...