-بکهیون؟ بکهیون حالت خوبه؟ صدام رو میشنوی؟
صدای مینهو رو کنار گوشش میشنید ولی انرژیای برای جواب دادن، نداشت. جسد سوم متعلق به کیونگسو نبود و لابهلای گریههاش بیاراده خندید. احساسات عجیبی که روی صورتش نقش بستهبود پشت دستهاش پنهان شد و شونههاش لرزید.
-کیونگسو رو کجا بردند؟ اینا هیچکدومشون کیونگسو نیستند.
-نمیدونم... نمیدونم از کی حرف میزنی تو زیرزمین فقط همین سه نفر بودند.
-نه یه نفر دیگه هم بود. همراه کای اون رو هم بردند.
بکهیون رو محکمتر بغل کرد و به آرومی زمزمه کرد:
-باشه پیداش میکنم آروم باش. بلندشو باید بریم.
از جاش بلند شد و سعی کرد بکهیون رو بلند کنه. دلش برای بکهیون میسوخت و خیلی دلش میخواست بهش کمک کنه ولی باید برمیگشت ادارهی پلیس تا گزارش کامل به مافوقش بده. بکهیون رو از سرد خونه بیرون آورد و کمکش کرد روی نزدیکترین صندلی بشینه. گوشیش رو از جیبش درآورد و با یکی از همکارهاش که اون شب همراهش توی زیرزمین بود، تماس گرفت. برای دفعهی سوم شمارهی همکارش رو گرفت و منتظر تا تماس رو جواب بده.
-وقتی یه بار زنگ زدی جواب ندادم یعنی دستم بنده دارم یه کاری رو انجام میدم.
قبل از اینکه جوابی بده نیم نگاهی به بکهیون کرد و صداش رو پایین آورد.
-وقتی پشت هم زنگ میزنم یعنی برای احوالپرسی زنگ نزدم کارت دارم.
-چی هست حالا که به خاطرش گوشیم رو ترکوندی؟
-اون شب سه نفر رو با بچههای تیم از زیرزمین بیرون بردی یادته؟
-اره..خب که چی؟
-یکیشون تو بیمارستان نیست میخواستم بدونم کجاست؟
-احتمالا سردخونهست.
-تو سردخونه هم نیست.
-نمیدونم منم خبر ندارم. من فقط از زیرزمین بیرونش آوردم. آخرین بار هم دیدم که سوار آسانسورش کردند.
-میتونی پیداش کنی؟
-نه سرم شلوغه.
-خواهش میکنم..خیلی مهمه.
چند لحظهای پشت خط سکوت برقرار شد و بعد از کمی مکث صدای همکارش رو شنید.
-میپرسم بهت خبر میدم.
-ممنون.
گوشی رو قطع کرد و جلوی پای بکهیون زانو زد و دستهای لرزونش رو تو دستش گرفت.
-به همکارم گفتم. گفت میپرسه خبر میده نگران نباش.
-از خودم متنفرم.
VOCÊ ESTÁ LENDO
⌊🖤black diamond🖤⌉
Ação💎فیک:الماس سیاه 💎وضعیت: کامل شده 💎کاپل ها: چانبک(اصلی)، کایسو ،کریسهو 💎ژانر : رمنس،اسمات،جنایی 💎نویسنده : یونیــــــڪ🌸🍃 خلاصه : ↓ بیون بکهیون پلیس تازه کاریه که منتقل میشه به ایستگاه پلیسی که پارک چانیول توش کار میکنه و بعد از ورودش سعی میک...