دراتاق جونمیون رو باز کرد و پاورچین پاورچین واردش شد. جونمیون سرش رو روی پروندههای باز شدهی روی میز گذاشته بود و لپتاپش روشن بود. دلتنگ بود ولی الان وقت این نبود که بخواد دلتنگیش رو بر طرف کنه. فنجون قهوهای که آورده بود رو روی میز گذاشت و کارت کوچیکی که روش نوشته بود «خوب بخور و خوب استراحت کن هیونگ» رو به لیوان تکیه داد. لپتاپ رو سمت خودش چرخوند و وارد صندوق ایمیل جونمیون شد. چند ایمیل نخونده داشت که هیچکدومشون آدرس ایمیل کریس نبودن و اون نمیتونست همهی ایمیلها رو باز کنه. ایمیل مشکوکی که از آدرسش نمیتونست به هویت فرستندهاش پی ببره رو باز کرد و با یک متن بلند روبهرو شد. فرصت خوندن نداشت و باید قبل از بیدار شدن جونمیون از اتاق میرفت برای همین سریع متن ایمیل رو کپی کرد و برای خودش فرستاد. سریع از صفحهی ایمیل جونمیون خارج شد و از اتاق بیرون اومد. ماسکی که تا زیر چشمهاش رو پوشونده بود رو تنظیم کرد و کلاه کپش رو پایینتر کشید. با پای خودش وارد لونهی زنبور شده بود و با وجود اینکه رئیس تاکید کرده بود نباید خودش رو نشون بده این ریسک رو به جون خرید که خودش بیاد ادارهی پلیس و از توی لپتاپ جونمیون ایمیلش رو بدزده. دستش رو برای بکهیونی که درحال سرگرم کردن مامورهای پلیس بود تا کسی متوجه ورودش نشه تکون داد و سریع از اداره خارج شد. داخل ماشین بکهیون نشست و منتظر موند تا بکهیون بیاد. باید تا قبل از اینکه توجه کسی رو جلب میکرد به عمارت برمیگشت. کمکم هیکل بکهیون از دور دیده شد. بکهیون سوار ماشین شد و به محض نشستنش استارت زد.
-تونستی ایمیل رو بگیری؟
-اره مطمئن نیستم ایمیل کریس باشه ولی هر چی که بود یک کپی ازش برای خودم فرستادم.
-عذابوجدان دارم. حس میکنم رفتیم دزدی.
-حس نکن. ما واقعا رفتیم دزدی. جونمیون وقتی بفهمه چیشده حسابی از خجالتمون درمیاد.
-با توجه به اخلاقی که من از جونمیون میشناسم جفتمون رو توی بازداشتگاه میندازه.
پاش رو روی گاز فشار داد تا سریعتر از سئول خارج بشن و مستقیم به سمت عمارت رفت. یکی دو ساعتی توی راه بودن و بعد از اینکه رسیدن جلوی عمارت چانیول از ماشین پیاده شد و ماسک و کلاهش رو داخل ماشین انداخت.
-من زودتر میرم.
در جواب چانیول سر تکون داد و چند دقیقهای توی ماشین منتظر موند. زمین پوشیده از برف بود و بکهیون خودش رو بابت اینکه دوباره یادش رفت با چانیول عکس بندازه لعنت کرد. از ماشین پیاده شد و بعد از قفل کردن در به سمت عمارت راه افتاد. زنگ در عمارت رو زد و صدای پیشکار کیم از پشت ایفون به گوش رسید.
-کیه؟
-بکهیونم.
-این روزها زیاد بیرون میری بیون.
YOU ARE READING
⌊🖤black diamond🖤⌉
Action💎فیک:الماس سیاه 💎وضعیت: کامل شده 💎کاپل ها: چانبک(اصلی)، کایسو ،کریسهو 💎ژانر : رمنس،اسمات،جنایی 💎نویسنده : یونیــــــڪ🌸🍃 خلاصه : ↓ بیون بکهیون پلیس تازه کاریه که منتقل میشه به ایستگاه پلیسی که پارک چانیول توش کار میکنه و بعد از ورودش سعی میک...