با باز کردن در رستوران شیک و گرون قیمتی که جونمیون آدرش رو دادهبود، واردش شد. عطر ملایمی که توی فضا پیچیدهبود و محیط گرم و دکوراسیون داخلی رستوران که از تناژ رنگهای پاییزی بود، فضای آرامشبخشی رو به وجود آورده بود و اگه چاره داشت حتما یه گوشهی دنج رستوران رو گیر میاورد و چرت کوتاهی میزد. چند ساعت پیش یه پیام از جونمیون با این مضمون که به این رستوران بیاد، دریافت کرده بود و هنوزم خودش نمیدونست چرا جونمیون همچین جایی باهاش قرار گذاشته.
کمی چشم چرخوند تا شاید جونمیون رو پیدا کنه ولی هیچ مرد تنهایی پشت میزهای رستوران ننشسته بود. به طرف میزخالیای که گوشهی رستوران بود رفت و سعی کرد تا وقتی جونمیون میاد از صدای پیانو لذت ببره. موبایلش رو از جیبش بیرون آورد و وارد گالریش شد. برای هزارمین بار فیلم دوربین مداربستهای که از چانیول داشت رو پلی کرد و نگاهش کرد. توی قلبش پر از حسرت بود. حسرت اینکه چرا وقتی به اندازهی کافی فرصت داشت حتی یه عکس دونفره باهم نگرفته بودند که بتونه الان برای رفع دلتنگی بهش نگاه کنه. تنها یادگاری چانیول که سهم اون شد همین فیلم بود. فیلمی که به قصد عذاب دادن چانیول تو گوشیش نگه داشته بود ولی الان اونی که عذاب میکشید خودش بود.
دفترش رو از جیبش درآورد و صفحهی جدیدی رو باز کرد و با خودکار شروع به نوشتن کرد.
"مطمئنم اگه بدونی جونمیون هیونگ چه جاهایی رو بلده متعجب میشی. ازم خواسته تو یه رستوران باحال هم رو ببینیم. به نظرت میتونم با زرنگی از زیر حساب کردن پول غذامون در برم؟ فضای رستوران گرم و دلنشینه. فوقالعاده میشد اگه الان تو هم کنار من بودی"
صدای تقتق کفش پاشنه بلند زنونه هر لحظه نزدیکتر و واضح تر میشد و از روی کنجکاوی سر بلند کرد تا ببینه کیه ولی وقتی توقف یه دختر زیبا با پوست سفید و موهای لخت قهوهای رو دید کنجکاوی جاش رو به تعجب داد. سرجاش ایستاد و با لحن مودبانهای گفت:
-نمیدونستم میز رزرو شده متاسفم.
از پشت میز کنار اومد و میخواست بره که حرف اون دختر متوقفش کرد.
-تو باید بکهیون باشی درسته؟
به سمت دختر چرخید و با تعجب پرسید:
-اسم من رو از کجا میدونی؟!
دختر خندید و جواب داد:
-مگه میشه آدم اسم کسی که باهاش اومده قرار از پیش تعیین شده رو ندونه؟! تو واقعا خیلی بامزهای.
کلمه ی "قرار از پیش تعیین شده" مثل ستاره دور سرش میچرخید و یادش نمیاومد کی با این دختر ناشناس قرار گذاشته. چشمهاش رو بست و چندتا نفس عمیق کشید تا عصبانیت و دلخوری بزرگی که نسبت به جونمیون حس میکرد رو آروم کنه. به خوبی درک میکرد جونمیون فقط میخواد بهش کمک کنه ولی واقعا این کمک رو نمیخواست. برای اینکه دل دختری که با ذوق بهش خیره شده رو نشکنه لبخند مصنوعیای زد و دوباره پشت میز نشست.
YOU ARE READING
⌊🖤black diamond🖤⌉
Action💎فیک:الماس سیاه 💎وضعیت: کامل شده 💎کاپل ها: چانبک(اصلی)، کایسو ،کریسهو 💎ژانر : رمنس،اسمات،جنایی 💎نویسنده : یونیــــــڪ🌸🍃 خلاصه : ↓ بیون بکهیون پلیس تازه کاریه که منتقل میشه به ایستگاه پلیسی که پارک چانیول توش کار میکنه و بعد از ورودش سعی میک...