پرونده رو روی میز کوبید و صدای فریادش اتاق رو پر کرد:
-یعنی از پس ردیابی کردن یه زن تنها هم برنمیاین؟
جونگده برای آرومتر کردن جو به دانشجوهایی که تازه به عنوان کارآموز وارد ادارهی پلیس شدهبودند نگاه مهربونی کرد و با حرکت سر ازشون خواست به کارشون ادامه بدن. از روی صندلیش بلند شد و دستش رو روی شونهی بکهیون گذاشت و درحالی که به بیرون از اتاق راهنماییش میکرد آروم زمزمه کرد:
-بهشون سخت نگیر اونا تازه واردن.
نمیتونست اعصابش رو کنترل کنه و باعث شد سر جونگده هم فریاد بزنه.
-چون کارآموزن حق دارن هر اشتباهی بکنند؟ پس جون اون بچه که در خطره چی میشه؟
چرخید سمت کارآموزها و ادامه داد:
-به خاطر اشتباه شما یه بچه تا پای مرگ رفت و برگشت. اون زن تاکید کرده بود که خانوادهش پلیس خبر نکنند وگرنه بچه رو میکشه اون وقت شما احمقها تا آدرس محل تحویل بچه رو داد زودتر از خانوادهی بچه رفتید اونجا؟؟
یکی از کارآموزهایی که تازه بهشون ملحق شده بود به آروم جواب داد:
-من از طرف بقیهی اعضای تیم معذرت میخوام. اشتباه کردیم.
-اشتباه؟ تو کار ما چیزی به اسم اشتباه وجود نداره. چیزی که تو بهش میگی اشتباه امروز میتونست جون یه بچه رو ازش بگیره.
کارآموز جوان دهانش رو برای جواب دادن باز کرد ولی جونگده زودتر از اون گفت:
-سهون لطفا چیزی نگو. افسر بیون ممکنه همراه من بیرون بیاید؟
بکهیون چشم غرهی بدی به سهون رفت و از اتاق بیرون اومد. جونگده پشت سرش از اتاق خارج شد و مستقیم به سمت آب سردکنی که توی سالن شکایات بود رفت. یه لیوان آب یخ ریخت و جلوی بکهیون گرفت.
-چته تو؟ اونا هنوز بیست سالشون هم نشده انقدر بهشون سخت نگیر.
-جونگده خواهش میکنم انقدر ازشون حمایت بی جا نکن. اونا باید یاد بگیرند یه اشتباه سادهشون میتونه جون یه آدم بیگناه رو به خطر بندازه.
برای جونگده کاملا قابل حدس بود که حساسیت بکهیون به خاطر چیه و سعی کرد آرومترش کنه.
-باشه بسپرشون به من و دیگه نگران چیزی نباش. من خودم مطمئن میشم که به اندازهی کافی تنبیه بشن.
یه قلپ از آب توی لیوانش خورد و لیوان رو مستقیما توی سطل زبالهی فلزی نزدیک آب سردکن پرت کرد. همینطور که به طرف اتاق استراحت میرفت گفت:
-من دارم میرم استراحت کنم اگه ردیابی که زیر ماشین اون زن زدید لوکیشن اون زن رو داد بهم خبر بده.
YOU ARE READING
⌊🖤black diamond🖤⌉
Action💎فیک:الماس سیاه 💎وضعیت: کامل شده 💎کاپل ها: چانبک(اصلی)، کایسو ،کریسهو 💎ژانر : رمنس،اسمات،جنایی 💎نویسنده : یونیــــــڪ🌸🍃 خلاصه : ↓ بیون بکهیون پلیس تازه کاریه که منتقل میشه به ایستگاه پلیسی که پارک چانیول توش کار میکنه و بعد از ورودش سعی میک...