هی صکصی گرل
قبل از اینکه این پارت رو بخونید باید بگم برزخ خیلی وقته اماده اس ولی چون ازش راضی نیستم میخوام بازنویسیش کنم آماده شه میذارمش............
"فقط کافی بود بهشون بگی اون احمق داره دروغ میگه و خودش همه چی رو شروع کرده"با پاشنه کفشش دست تدی رو له میکرد و جیغمیزد.
"ولی..ولی این دروغه"
تدی با صدای لرزون و صورتی عرق کرده این رو گفت و تلاش کرد دستش رو عقب بکشه.
بکهیون پاش رو از روی دستش برداشت و یبار دیگه به شکمش لگد زد"احمق به درد نخور. به خاطر کی میخوای اینجوری باشی؟ همه بچههای مدرسه پشت سرت حرف میزنن و مسخرت میکنن. فکر کردی اینکارت چیزیو عوض میکنه؟ تو هیچی به جز یه کرم رقت انگیز نیستی."
تدی از درد ناله ای کرد و توی خودش جمع شد. یونیفرمش کاملا خاکی شده بود و پوست دستش متلهب شده بود و میسوخت.
"یه کرم خیکی رقت انگیز"
بکهیون یه بار دیگه کلمات رو با حرص براش هجی کرد و بعد بهش پشت کرد.
"اونا منو نمیشناسن. طبیعیه که ازم خوششون نیاد. ولی من دوستامو دارم که میدونن چجوریم و همین بسه"
بکهیون فقط چند قدم ازش دور شده بود که کلماتش رو داد زد و بعد به هق هق افتاد. اشک از چشم هاش میچکید و صورتش رو خیس میکرد.
"دوست؟"بکهیون به سمتش چرخید و پوزخند زد.
"اونام دورتو گرفتن چون هیکلت گندس. فکر میکنن عرضه داری. اگه بفهمن یه بی خایه احمقی که حتی بلد نیست مشت بزنه حتی بهتنگاهم نمیکنن. خودت رو دست بالا نگیر. تو هیچی نیستی!"
تدی هنوز داشت هق هق میکرد"دروغگو. تو هیچی نمیدونی"
گوشه لب بکهیون بالا پرید. یه نگاه عصبانی توی چشم هاش نشست و به سمت تدی قدم تند کرد. قبل از اینکه یه بار دیگه به شکمش بکوبهیه صدای اشنا متوقفش کرد.
"هی بیون اونجا داری چیکار میکنی؟"
پاش رو اروم عقب کشید و قبل از اینکه به سمت اقای کیم برگرده یه لبخند مصنوعی زد.
"صبح بخیر اقای کیم."
اقای کیم جواب صبخ بخیرش رو نداد و با چند قدم بلند جلو اومد.
"داشتی با این پسر چیکار میکردی؟"به تدی اشاره کرد و غرید.
قیافه مظلومی به خودش گرفت"فقط داشتم کمکش میکردم بلند شه. مگه نه تدی؟!"به سمت تدی چرخید و ابروهاش رو براش بالا انداخت.
ESTÁS LEYENDO
~💙I Can't Breathe[ChanBaek]💙~
Fanfic♧I Can't Breathe ~ نمیتونم نفس بکشم♧ کاپل : چانبک_هونهان_کریسهان~☆ ژانر : روانشناسی_روزمره_درام~☆ بیون بکهیون بنا به دلایلی به شدت از پارک چانیول، معشوقه قدیمی مادرش، متنفره. پس با هدف جهنم کردن زندگی اون مرد به کره برمیگرده و کی میگه یه بچه ۱۴ ساله...