خیره به سیگار تو دستاش با حرص نالید؛
ز-حتی بلد نیستم درست و حسابی سیگار بکشم !سیگارو روی زمین انداخت و زیر پاهاش لهش کرد، نگاهشو به طرف دیگه نیمکت داد و قیافه نگران مکس باعث شد نفس عمیقی بکشه و با پوزخند گفت:
ز-لابد میخوای بگی حق با من بود؟!مکس دستشو روی شونه زین گذاشت و کمی به اون پسر نزدیکتر شد
م-مشکل چیه زین؟!ز-تموم این اتفاقاتی که برات تعریف کردم، اینا همش مشکلن...
به چشمای رنگی مکس نگاه کرد و توی چشماش تردید و شک رو خوند
ز-لابد توام فکر میکنی من دیونم؟!
مکس فورا گفت:
م-نه نه اصلا اینطور نیس، من فقط حس میکنم شاید تو بعد تموم اتفاقاتی که برات رخ داده نیاز با یه استراحت داری!زین نفس عمیقی کشید و درحالی که سعی میکرد خودشو کنترل کنه گفت:
ز-خسته شدم از این جمله مزخرفی که هر هرروز همه بهم میزنن !مکس لبشو گزید و زیر لب "منظور بدی نداشتمو نالید" زین پشیمون دستی داخل موهاش فرو فرستاد و نالید:
ز-دیگه خودمم نمیدونم مکس، زندگیم وارونس ، من دارم عذاب میکشم !
مکس به نوازش پشت زین ادامه داد؛
م-وقتی به اینجا میومدم، دنیل منو آورد، حقیقتش اون خیلی رفتار خوبی داشت و من شک میکنم با چیزهایی که تو گفتی لیام برادرش باشه !زین آهی کشید
ز-دنیل پسر فوق العادهایه درست مثل پدرش ولی لیام....مکس با کنجکاوی پرسید
م-چی؟!ز-اون منو یاد همون غریبه میندازه، همون آدمی که با وجود اینکه عامل دردام بود ولی من میخواستم که هرروز توی زندگیم ببینمش !
مکس چشماشو توی کاسه چرخوند؛
م-اخه کدوم غریبه زین، من فکر میکنم تو بخاطر مشکلاتت...ز-دچار توهم شده بودم؟!
حرف مکسو قطع کرد و منتظر توی چشماش نگاه کرد
م-نه من...منظورم اینجوری نبود !
ز-چرا بود مکس، تو فکرمیکنی من توهم میزدم و هنوزم میزنم !
و زیر لب طوری که مکس نشنوه گفت:
ز-حتی خودمم همین فکرو میکنم !••••
با دستهای بی جونش شیر آبو بست و از زیر دوش خارج شد، حوله سفیدی که اونجا آویزون شده بودو برداشت و مشغول خشک کردن موهاش شد.
با صدایی که از بیرون حموم شنید لحظهای متوقف شد، به در نزدیک شد و گوششو روی اون گذاشت.
باز شدن صدای کمدو میشنید و این کمی نفس گیر بود و ضربان قلبشو تشدید میکرد.
حوله رو دور کمرش بست و به آرومی در حمومو باز کرد، کل این زمان قلبش توی دهنش میپتید و صدایی دیوانه وار از خودش خارج میکرد.
CZYTASZ
SYNDROME [ZiamFanfiction]
FanfictionCOMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !