دستی به چشماش کشید و روی تخت نشست، چشماش هنوزم خواب آلود بودن، با خستگی بلند شد و با پشت دستاش چشماشو مالید؛
لباشو به طرز با مزه و ناخداگاهایی به جلو فرستاه بود و از اتاق خارج شد.کمی طول کشید تا فضای ناآشنای اطراف براش معنا پیدا کردند و با قدم هایی که روی زمین میکشید به سمت آشپزخونه رفت.
با دیدن لیام تنها سری تکون داد و بی مقدمه لیوانی برداشت و بعد از پر کردنش اونو سر کشید.
نگاه خیره لیامو روی خودش حس کرد و باعث شد بی رمق کنار اون مرد روی صندلی جا بگیره؛با صدای خواب الود درحالی که چشماش از خواب باز نمیشدن کلماتو هرچند اشتباه زمزمه کرد؛
ز-کی باید بریم برای قرارداد ؟!لیام نیم نگاهی به ساعت توی دستاش انداخت.
ل-دیگه برمیگردیم !زین با چشمای گشاد شده نگاهش کرد و خواب به کلی از سرش پرید
ز-قرار داد چیشد کنسلش کرد، اه لعنتی !
لیام با قیافه بیحالتی نگاهش کرد؛
ل-ساعت 12 ظهرِ زین، من صبح قردادو وقتی جنابعالی توی خواب بسر میبردی امضا کردم !
زین با بهت نگاهش کرد
ز-اما من...مگه نگفتی من باید با اونا عربی صحبت کنم؟!
ل- أنا أتکلم العربیه !
(من عربی صحبت میکنم ! )زین با همون چشمای گشاد شده نگاهش کرد؛
ز-تو عربی صحبت میکنی و بمن....
لیام نیشخندی زد و از پشت میز بلند شد
ل-تَشْرَبُ الشَّایَ أو القهوه؟
(چایی میخوری یا قهوه؟ )زین با حرص نالید
ز-مسخره بازیو تموم کن لیام !لیام نیشخند صدا داری زد
ل-توی ماشین میخواستم صحبت کنی اونجوری گفتم !زین هنوزم با تعجب نگاهش میکرد تا اینکه لیام لیوان قهوه را روی میز گذاشت؛
ل-یچیزی بخور و بعد برمیگردیم !زین سری تکون داد، هیچوقت قرار نبود این مردو درک و یا پیشبینی کنه ؟!
بعد از نوشیدن قهوه به سمت اتاق برگشت و تمام وسایلشو جمع کرد و مدتی بعد با لیام داخل ماشین نشسته بود.
سکوت سرسام آور اون پسر باعث شد تا صدای حرص آلود لیام از حنجرش خارج بشه؛
ل- دیگه برای چی ساکتی؟!
زین دایره افکارشو کنار زد و به لیام نگاه کرد؛
ز-چیز خاصی نیس !لیام سری تکون داد
ل-همون چیزی که خاص نیس رو بگو، میخوام بشنوم !زین آهی کشید و به لیام نگاه کرد؛
ز-قول میدی قضاوتم نکنی؟لیام نیم نگاهی بهش انداخت
ل-چه اتفاقی افتاده؟!
YOU ARE READING
SYNDROME [ZiamFanfiction]
FanfictionCOMPLETED Ranking #1 in Fanfiction -حداقلش من همینی ام که هستم، تو کی هستی پشت نقاب هات ؟! +من همون لعنتیم که قرار بود عذابت بدم، ولی نمیدونستم با عذاب دادنت خودمم نابود میشم !