☕فنجان چهاردهم : مگه تو رو من کراش نداشتی؟

9.3K 2.6K 1K
                                    

یونگی همینطور که یه اخم کمرنگ روی پیشونیش بود دستش رو بالا اورد و چونه اش رو خاروند. باورش نمیشد برای یه کاور به این سادگی اینجوری استرس گرفته. با دقت شیت موسیقی تو دستش رو جا به جا کرد و بعد دوباره گذاشتش روبروش و یه کم به اطراف سرک کشید. کافه برای بعد از ظهر یه کم شلوغ شده بود اما جیمین هنوز هم تو اتاق استراحت بود. نایون شب قبل براش اسم چندتا از اهنگای مورد علاقه جیمین رو فرستاده بود و یونگی با وسواس یکیشون رو انتخاب کرده بود تا با پیانو برای جیمین اجراش کنه و شاید اینجوری اون پسر لوس بالاخره باهاش اشتی کنه.

نگاهش رو به اطراف چرخوند. بکهیون با لبهای اویزون پشت یکی از میزها نشسته بود و به یه کیک شکلاتی با چنگال سیخونک میزد و چانیول هم با اخم های تو هم پشت کانتر بود. ظاهرا دوباره دعواشون شده بود که نه چیز جدیدی بود نه اون اهمیت میداد. میخواست دوباره سرک بکشه که لازم نشد. جیمین همینطور که درگیر بستن روپوشش بود از اتاق استراحت بیرون اومد و رفت سمت چانیول و یونگی ای که دیگه از استرس عرق کرده بود چرخید و نگاهش رو به کلاویه ها دوخت. یعنی جیمین میفهمید بخاطر اون میخواد این آهنگ رو بزنه؟ امیدوار بود نایون با اینکه ازش بعید بود شعور به خرج بده و بهش بگه. کش و قوسی به انگشتهاش داد و بعد با یه نفس عمیق شروع کرد. انقدری تمرین کرده بود که خوب جلو بره و اینکه دید نگاه مشتری ها داره به سمت جلب میشه هم اعتماد به نفسش رو بالا برد. نگاهش رو همینطور که سعی داشت ریتمش رو گم نکنه چرخوند و روی جیمینی که جلوی کانتر چرخیده بود و شوکه نگاهش میکرد نگه داشت. پسر کم سن تر با چشم های درشت شده خیره شده بود بهش. یونگی اب دهنش رو قورت داد و نگاهش رو ازش گرفت. دیگه نیاز به گفتن نایون نبود از نگاه جیمین مشخص بود که فهمیده اون اهنگ برای خودشه.

یه لبخند کمرنگ اومد روی لبهاش. نمیتونست و نمیخواست انکار کنه که حس خوبی داره. کارش که تموم شد صدای تشویق بقیه بالا رفت. با یه لبخند خجالت زده سرش رو رندوم برای چندتا از مشتری ها خم کرد و بعد چرخید سمت پیانو و اینبار جیمین کنارش بود. چند لحظه در سکوت به هم زل زدن.

-این اهنگ رو دوست داری؟

جیمین با تردید پرسید و یونگی الکی خودش رو مشغول مرتب کردن برگه هاش نشون داد.

-نه ولی تو دوست داری.

ضعیف و خجالت زده گفت و متوجه تغییر سایز مجدد چشم های گارسون مو بلوند کنارش نشد.

-یعنی برای من بود؟

جیمین گیج پرسید و یونگی یه هوف اروم کشید. این پسر واقعا گاهی خنگ میشد.

-اره...برای دستات بود...

سریع گفت و بعد شوکه از حرف خودش پلک زد و با یه نگاه مات شده چند لحظه به روبرو خیره موند.

منظورم اینه که به خاطر ناراحتی ای که سر دستات برات پیش اومد بود... نه اینکه نشستم برای دستات اهنگ زدم!

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Nơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ