☕فنجان شونزدهم : راه قلب پسرها تو شلوارشونه!

9.2K 2.6K 967
                                    

همینطور که دستش رو زیر چونه اش زده بود با نوک انگشت روی کانتر قهوه ای رنگ مغازه کافه شکل های نامفهوم میکشید و چند لحظه یه بار زیر چشمی نگاهش به سمت گوشه سالن جایی که یه دختر جوون موکوتاه پشت یکی از میزهای تک نفره نشسته بود و با یه اخم جدی زل زده بود به صفحه لپتاپ جلوش ، پرواز میکرد. نایون بلد بود با همه دوست بشه! اون از اون مدل شخصیت هایی داشت که توی هر جمعی میرفت نگاه ها رو جلب میکرد و خیلی راحت تو دل همه خودش رو جا میکرد. این ویژگیش همیشه اعصاب جیمین رو به هم میریخت و باعث شده بود باباش دائما نگرانش باشه ولی خب این تقصیر نایون نبود که کراش های جیمین از شانس گندش همش استریت از اب درمیومدن و میوفتادن دنبالش یا اینکه تا حالا باباش چند باری مجبور شده بود به خاطر استاکرهای اویزونش زنگ بزنه به پلیس. بهرحال خوشگلی دردسر داشت! اما خب برای اولین بار تو زندگیش نایون با وجود اینکه حسابی کنجکاو شده بود بود بدونه اون دختر که تقریبا یک هفته بود هر روز تو یه ساعت مشخص میومد کافه اشون و سرش میرفت توی لپ تاپش داره چیکار میکنه، اما باز هم نتونسته بود بره جلو و ازش بپرسه. انگار بالای سر دختر یه حباب قرمز رنگ با عبارت "نیا سمتم وگرنه خرخره ات رو میجوم." داخلش، معلق بود. ولی خب نایون احمق نبود و نشونه ها رو خونده بود. اول اینکه اون دختر مو کوتاه دفعه قبل منحرفی که سینه هاش رو لمس کرده بود رو گیر انداخته بود و دوم اینکه دقیق از بعد اینکه نایون تو پیجش راجع به این کافه حرف زده بود پیداش شده بود...پس همه چی واضح بود! اون دختر یکی از طرفدارهاش بود و داشت با مرموز بازی سعی میکرد توجه اش رو جلب کنه و نایون باید اعتراف میکرد که موفق هم شده بود!

بدون اینکه نگاهش رو از دختره بگیره دستش رو دراز کرد و پشت یقه بکهیون رو که داشت سینی به دست از کنارش رد میشد چسبید و کشوندش بغل خودش.

-وحشی چیکار میکنی جر خوردم!

بکهیون با اعتراض گفت و یقه اش رو صاف کرد ولی نایون توجهی به زوزه دوستش نکرد و چشم هاش رو باریک کرد.

-میتونی بری ببینی اون دختره داره تو لپ تاپش چیکار میکنه؟

بکهیون کنارش خیمه زد روی کانتر و به سمتی که نایون زل زده بود چشم دوخت.

-مینویسه.

بکهیون خونسرد گفت و ابروهای نایون بالا پریدن.

-چی مینویسه؟

-من چه بدونم اخه!

بکهیون بی حوصله گفت و از جیب روپوش مخصوصش یه بیسکوئیت دراورد و چپوند تو دهنش و حواس نایون برای چند لحظه از دختر سمت دیگه کافه پرت شد.

-احمق شدی یا چیزی؟ پارک ببینتت داری اینا رو اینجوری میخوری کون خوشگلتو پاره میکنه!

بکهیون با لپ های پر جوری نیشش باز شد که تقریبا داشت لبش جر میخورد.

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Where stories live. Discover now