☕فنجان دهم : اخه اون پشت چانیول شی داره!

9.1K 2.6K 1.5K
                                    

-دختره میمون سینه گنده رو ببین اخه... چطوری ولو شده رو کانتر؟ نمیترسی نیروی جاذبه اون سینه های بیست کیلوییت رو بکشه پایین با مغز بیوفتی پشت کانتر دماغت بره تو کونت؟ نه؟ نه؟

بکهیون همینطور که با حرص زیر لب زمزمه میکرد کفری دستمال تو دستش رو روی میز با حرص کشید جوری که اگه میز زیر دستش زبون داشت احتمالا میگفت"به روح درختی که من تنه تخمیش بودم قسم پاک شدم بکش ازم بیرون!" ولی متاسفانه نه اون میز بیچاره زبون داشت نه بکهیون در حال حاضر اعصاب درستی داشت. خودش هم باورش نمیشد که بعد از گذشت تقریبا یه ماه که از کار کردنش توی این کافه گذشته بود تنها برخوردهاش با چانیول شامل وقتایی بود که اون پسر قد بلند از گردنش میگرفتش و برای پاک کردن گندکاری هاش میکشیدیش اینور اونور یا کنار گوشش یه بند غر میزد که تو دست و پاست و بکهیون بدبخت رو راجع به این واقعیت که همه عمرش فکر میکرده خیلی کوچیک و جمع و جوره دودل میکرد... و حالا به یه لول جدیدی از فلاکت رسیده بود و اونم این بود که تازگی ها به طور اغراق امیزی با جمعیتی از دخترای سینه پروتز شده و کون گنده روبرو میشد که هی سعی داشتن با چانیول لاس بزنن و بکهیون کم کم داشت باور میکرد که توی بیمارستانی که همشون سینه هاشون رو عمل کردن مسابقه "هرکی پارک چانیول رو زودتر تور کنه دو تا سینه مجانی جایزه میگیره." گذاشتن... چون این حجم از هجوم یهویی جز در این حالت ممکن نبود...

-وای وای نمیری یه وقت قند و عسل...

با عشوه ای که دختر برای چانیولی که داشت فقط با حرفهاش سر تکون میداد و با قهوه جوش کار میکرد, رفت بکهیون با حرص خالص گفت و بعد یه عق تظاهری زد و دوباره دستمال رو روی کون قرمز شده میز بیچاره کشید.

-اینجوری جلو بری یه هفته بعد یکیشون از دوست پسرت حامله شده...البته اگه جناب پارک اصلا قابلیت حامله کردن داشته باشه...این طولانی ترین مدتیه که دیدم یه پسر بدون زل زدن به سینه دخترها گذرونده...

با صدای نایون کنار گوشش چرخید و هوف کشید.

-جیمین راست میگه عین جنی لعنتی...

-یه جن خوشگل!

نایون دراماتیک موهاش رو داد پشت گوشش و لباش رو غنچه کرد و بکهیون دوباره عق زد.

-فعلا دختر میبینم جیغ میزنم...وگرنه خب تو خوشگلی تو که شکی نیست...اما در حال حاضر با هرکی سینه داره و دم تکون میده مشکل دارم...شاید فردا با هرکی دیکم داره مشکل داشته باشم...خدا میدونه فقط...

نایون بی توجه به غرغر هاش دستش رو گذاشت رو شونه اش و خم شد سمت گوشش.

-بخوای منطقی نگاه کنی اون دخترها ازت دو به هیچ جلوئن!

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Donde viven las historias. Descúbrelo ahora