☕فنجان چهلم : فاز دوم پروژه ازدواج با پارک چانیول

8K 2.1K 930
                                    

-وای باورم نمیشه انقدر لایک خورده...

نایون برای بار خدا میدونه چندم زیر لب گفت و باعث شد پسر خاله اش فقط چشم هاش رو دوباره بچرخونه و نگاهش رو از دختر کنارش که بازهم به سلفی خودش و جونگیون زل زده بود جدا کنه. خنده دار بود اما مطمئن بود اون نویسنده بیچاره اصلا با دیدن تعداد لایک ها این رضایتی که نایون داره رو قرار نیست حس کنه. جونگیون زیادی گوشه گیر و دورنگرا بود. دستش رو زیر چونه اش زد و با لبخند به یونگی ای که داشت یه اهنگ ملایم رو چند قدمیشون پشت پیانو تمرین میکرد خیره شد. چطور نایون میتونست به گوشی زشتش خیره بشه وقتی همچین صحنه شیرینی روبروشون بود؟ البته که خب ترجیح هم میداد نایون یا هیچ کس دیگه ای به یونگی خیره نشه. چون یونگی فقط مال خودش بود. با یه اخمی که متوجه نبود بین ابروهاش جا گرفته تو سرش برای خودش تایید کرد و دوباره یه لبخند رویایی به دوست پسرش زد. که یهو با صدای شکستن یه چی نزدیکشون از جا پرید.

معمولا وقتی صدای شکستن میومد بعدش باید صدای زوزه مانند بکهیون که میگفت "اوپس...این چرا شکست؟" پخش میشد. ولی اینبار این صدا نیومد. فقط یه صدای بم حرصی یه فحش فرانسوی داد و باعث شد ابروهای جیمین و نایون بالا برن و حتی یونگی با چشم های کنجکاو بچرخه سمت کانتر.

-مثل اینکه یکی اصلا حواسش اینجا نیست...

جیمین با نیشخند همینطور که داشت باریستای جوون کافه اشون رو که داشت حرصی تیکه های خورد شده ماگ رو جمع میکرد، دید میزد زمزمه کرد و نایون هم سریع نیشخند زد. بعد از چند لحظه چانیول از روی پا بلند شد و با اخم های تو هم تیکه های ماگ رو انداخت توی سطح اشغال و موقع چرخیدن دوباره یه نگاه سریع به سمت در انداخت و موفق شد نیشخند نایون و جیمین رو حتی گنده تر کنه.

-اقای پارک بکهیون امروز گفت قبل اومدن به کافه یه سر به مهدکودک میزنه. میخواید شما نگران نباشید و حواستون به کارتون باشه...میترسم بلایی سرتون بیاد.

نایون با نیشخند و سرتقی تمام گفت و باعث شد چانیول سریع بچرخه سمتش و حتی گوشاش هم قرمز بشن.

-منظورتون چیه خانوم ایم؟ من حواسم به کارمه!

چانیول با حرص و تته پته گفت و نایون در جوابش فقط یه لبخند خونسرد و دلنشین زد.

-البته که هست. من چنین جسارتی نکردم. فقط توی مدتی که دارم اینجا کار میکنم این اولین باره که شما یه چی شکوندید و برای همین هم صرفا نگرانتون شدم.

نایون با سلیطگی کامل گفت و جیمین مجبور شد از تو لبش رو گاز بگیره تا به خنده نیوفته. اینجور وقت ها واقعا عاشق دختر خاله اش میشد.

چانیول تصمیم گرفت جواب حرف های نایون رو نده. البته باز شدن در کافه و داخل اومدن یه کله خاکستری رنگ هم بی تاثیر نبود.

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Where stories live. Discover now