☕فنجان بیست و دوم : برج ایفل شبانگاهی

9.8K 2.7K 1.1K
                                    

-بعدش چی؟

نایون با نیشی که بی اراده تقریبا تا فرق سرش باز شده بود سوال کرد و جونگیون که هنوز هم سرش پایین بود و یه اخم جدی داشت تبلتش رو سر داد جلوی دختر کوتاه تر.

-روند بالا رفتن فالورهات رو نگاه کن... باید پست هات رو با برنامه ریزی بذاری. اینجوری بیشتر دنبال‌کننده میگیری و کمتر هم انفالو میشی. برای بکهیون هم برنامه درست کردم. اون عکاسه هم قول داد این هفته وقت خالی کنه براتون. فقط از این به بعد پست یهویی دیگه نذار و قبلش با من مشورت کن. ولی استوری و غیره مشکلی نداره.

-باشه.

نایون با لبخند سریع گفت و بعد یه نگاه کوتاه تبلت رو دوباره داد دست جونگیون و با نیش هم چنان باز به دختر روبروش خیره شد. جونگیون صفحه تبلت رو خاموش کرد و دستش رفت سمت کیفش.

-خب...فکر کنم هرچی بود گفتم... فعلا بهتره...

-نه!

نایون تقریبا با صدای بلند اعتراض کرد و بعد معذب از جلب شدن نگاه چند نفر به سمتشون موهاش رو پشت گوشش زد و به جونگیونی که داشت با ابروهای بالا رفته نگاهش میکرد دوباره لبخند زد.

-خب...من داشتم فکر میکردم...چطوره...یعنی...

خب رسما اولین بار بود که تو زندگیش داشت معذب میشد و خودش هم نمیدونست چرا. اگه الان یه پسر جلوش بود همه چی فرق میکرد. تا حالا اون پسر صد در صد ازش درخواست دیت کرده بود و اونم بعد از یکی دوبار ناز کردن مصلحتی قبولش میکرد. اما خب کسی که جلوش بود دختر بود. عین خودش... و نایون خودشم نمیدونست چرا انقدر دوست داره با جونگیون وقت بگذرونه. برای همین بود که ادامه دادن جمله اش سخت شده بود.

-خب؟

جونگیون با تعجبی که حالا یه کم تو لحنش مشخص بود گفت و نایون آب دهنش رو قورت داد و به حرف اومد.

-خب راستش قرار بود اخر هفته با جیمین بریم سمت ایته وون برای یه فستیوال کوچیک... ولی اون تصمیم گرفته که با یونگی بره دیت... منم قبلا تو پیجم راجع به اینکه میخوام برم اونجا حرف زدم و نمیشه نرم. برای همین میخواستم بپرسم...میشه باهام بیای؟

خب نیشخند جونگیون برگشته بود و این اصلا نشونه خوبی نبود. تو همین مدت کوتاه هم نایون فهمیده بود که وقتی اون دختر مو کوتاه نیشخند میزنه قراره یه جمله ای تحویل بگیره که از خجالت نابودش کنه. و این درحالی بود که نایون اصلا خجالتی نبود اما اون لعنتی بلد بود کاری کنه که حتی قرمز بشه.

-یعنی واقعا هیچکس جز من نیست که باهات بیاد؟

جونگیون با ابروهای بالا رفته پرسید و نایون نگاه معذب دیگه ای به پوزخند روی لبهای دختر جلوش انداخت و تکیه داد عقب. اینجوری نمیشد. نباید کم میاورد. نایون هیچوقت کم نمیاورد. در نتیجه اخم کمرنگی کرد و خونسرد شونه بالا انداخت.

☕⊱A Hug In A Cup⊰☕Where stories live. Discover now