part 47

1K 235 151
                                    

Pls vote 🌟🌟🌟

_______________________________________

_ وات د فاک؟؟!

نایل با صدای بلندی داد زد و خودشو روی مبل جلوتر کشید.

_ میدونی داری درباره چه فاکی حرف میزنی؟؟

لویی همونطور که با اضطراب وسط خونه ی نایل راه میرفت چشمشو چرخوند و به چشمش نگاه کرد.

_ ازم چه انتظاری داری؟؟ فقط نادیدش بگیرم؟! اون ممکنه واقعا زین باشه. میفهمی این یعنی چی؟

نایل همونطور با بهت و ناباوری به چهره پر استرس لویی چشم دوخته بود و طلبکارانه نگاهش میکرد. لویی وقتی از جواب دادن نایل ناامید شد آهی کشید و با قدمای بلند سمت مبل روبروییش رفت تا روش بشینه‌.

_ ببین... من متوجه ریسکش هستم..‌.

_ اوه واقعا هستی؟؟

نایل با تمسخر داد زد و بعد پوزخند عصبی ای زد.

_ چون اون پیام لعنتی ممکنه از طرف هرکسی باشه!

جوری که انگار حقیقت خیلی بدیهی ای رو به زبون آورده گفت و دوباره با نگاه منتظر به لویی نگاه کرد.

_ چرا کسی باید بخواد اینجوری با من شوخی کنه؟ چرا باید اون همه پول برام بفرسته؟؟

لویی داد زد و همچنان سعی میکرد با نگاهش نایل رو متقاعد کنه.

_ من نمیدونم ولی اگه واقعا کسی قصد جونتو داشته باشه چی؟؟ نمیدونم کی..‌ شاید یکی از آدمای سیمونه...

_ بیخیال نایل سیمونه حبس ابد گرفته!

_ آره ولی اگه هنوز کسی اون بیرون باشه که بخواد بخاطرش انتقام بگیره چی؟ تو خودت به من گفتی که اون چنتا رابط و همکار و زیردست داره. اگه بخوان تو رو بکشونن یه کشور دیگه تا بدون سر و صدا دخلتو بیارن چی؟

لویی با دهن باز به نایل که همچنان در حال سناریو ساختن توی ذهنش بود نگاه کرد و پوفی از کلافگی کشید.

_ این یه فیلم فاکی نیست رفیق! یه آدم بی عرضه هیچی ندار مثل من واسه هیچ کدوم از اون آدما هیچ ارزشی نداره!! من که پابلو اسکوبار یا یه همچین فاکین شتی نیستم!

نایل با یه نیشخند عصبی دیگه نگاهشو از لویی گرفت و جرعه ای از آبجوی توی دستش خورد. چند ثانیه سکوت کرد و سرشو به نشونه تاسف تکون داد.

_ تو فقط داری خودتو قانع میکنی..

_ آره... دارم همین کارو میکنم.

لویی با پررویی گفت و بطری آبجوشو روی میز کوبید.

_ دارم همین کارو میکنم چون امیدوارم چیزی که فکر میکنم درست باشه. من کل این چهار ماه فاکی رو در حالی گذروندم که دقیقه به دقیقش به این فکر میکردم... که زین الان کجاست! نکنه جسدش کف یه خیابون یا توی یه بیابون افتاده باشه یا..

Don't let it break your heart [L.S] *Completed*Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt