part 34

1.6K 276 56
                                    

Vote please🌟🌟🌟

Smut warning🙄
_______________________________________

_ بیا تو زین.

هری همونطور که وارد دفترش میشد گفت و زین پشت سرش وارد شد و درو بست.

_ لویی فهمید..

_ که میام اینجا؟ نه! بهش گفتم سر راه که داری میری سرکار میخوای منو هم برسونی فرودگاه.

_خوبه..

هری همونطور که پشت میزش مینشست گفت و صبر کرد تا زین هم روی صندلی روبروش بشینه.

با گرفتن نگاهش از زین به پرونده ی بسته ی روی میز نگاه کرد و سعی کرد قبل از اینکه هر حرفی بزنه ذهنشو جمع و جور کنه. اما زین بعد از حدود یک دقیقه پیش دستی کرد و با صاف کردن صداش شروع کرد.

_ ببین... هری... میدونم از همون اول اشتباه کردم که به لویی دروغ گفتم. ولی... فک نمیکنم تو متوجه باشی.. اون لحظه.... این تنها چیزی بود که لویی به شنیدنش نیاز داشت. بعد از اینکه توی بیمارستان از شنیدن خبر مرگ مادرش بیهوش شد و ... وقتی بهوش اومد من بالای سرش بودم... بهش گفتم مارکو گرفتن و به زودی براش دادگاه تشکیل میدن من... من فقط.... نمیتونستم توی چشماش نگاه کنم و بگم اونا حتی نتونستن اون حروم زاده رو پیدا کنن. میفهمی؟! من نتونستم این ضربه آخرو بهش....

_ خیله خب زین... به خودت بیا. این مسئله دیگه بحث کردن نداره خب؟ ما نمیتونیم گذشته رو تغییر بدیم پس به جاش باید روی حل کردنش تمرکز کنیم‌.

زین هم زمان با عقب روندن بغضش سرشو به نشونه تایید در برابر لحن جدی هری تکون داد و دوباره صداشو صاف کرد.

_ مطمئنی کاری هست که بتونیم بکنیم؟!

هری در جواب نفس کلافه ای کشید و صورتشو توی دستاش پنهون کرد‌. چند ثانیه سکوت کرد تا بتونه عصبانیتشو کنترل کنه و بعد شروع به حرف زدن کرد.

_ قطعا اگه زودتر منو در جریان گذاشته بودی خیلی کارا میتونستیم بکنیم ولی ما حتی نمیدونیم اون الان توی انگلیسه یا نه!

_ هست هری. پلیس بلافاصله بعد از پیدا کردن جسد جوانا به کل فرودگاهای کشور اطلاعات مارکو داد. قطعا تا قبل از اون فرصت فرار نداشته و از زمانی که پلیس دنبالشه هم اصلا پاشو تو فرودگاه نذاشته. قطعا اونقدر احمق نیست...

جمله آخرشو با پوزخند پر از حرصی گفت و اخم روی پیشونی هری رو پررنگ تر کرد.

_ اگه با هویت جعلی فرار کرده باشه چی؟

زین نفس عمیقی کشید و خیلی مطمئن سرشو به دو طرف تکون داد.

_ هری اون آدم فقط یه بدبخت بی پول الکلیه نه یه خلافکار حرفه ای! پلیس حتی اطلاعات یه خونه یا ماشینم پیدا نکرد که به اسم مارک تاملینسون باشه اون خونه ای که بعد از طلاق توش زندگی میکردم مال صاحاب کارش بود. چطور میتونسته اونقد پول و رابطه داشته باشه که برای خودش هویت جعلی درست کنه؟!

Don't let it break your heart [L.S] *Completed*Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin